- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۳
- بازدید: ۱۲۸۸
- شماره مطلب: ۳۱۷۱
-
چاپ
حالا شده جای زمین و آسمان برعکس
ماهی گرفته مشک را بین دهان برعکس
حالا شده جای زمین و آسمان برعکس
از بس که زیبایی، سزاوار است ابرویت
سوی دو چشم خویش بردارد کمان برعکس
من از نگاه نافذت در جنگ فهمیدم
با دشمنان قهری ولی با دوستان برعکس
آن قدر با سرعت به سمت آب رفتی که
سمت عقب میرفت انگاری زمان برعکس
از لحظهای که رفته سقا هی علیاصغر
دور لبان خویش چرخانده زبان برعکس
هر کس به وقت مرگ جانش میرود از پا
از دستهایش میرود این مرد جان برعکس
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
حالا شده جای زمین و آسمان برعکس
ماهی گرفته مشک را بین دهان برعکس
حالا شده جای زمین و آسمان برعکس
از بس که زیبایی، سزاوار است ابرویت
سوی دو چشم خویش بردارد کمان برعکس
من از نگاه نافذت در جنگ فهمیدم
با دشمنان قهری ولی با دوستان برعکس
آن قدر با سرعت به سمت آب رفتی که
سمت عقب میرفت انگاری زمان برعکس
از لحظهای که رفته سقا هی علیاصغر
دور لبان خویش چرخانده زبان برعکس
هر کس به وقت مرگ جانش میرود از پا
از دستهایش میرود این مرد جان برعکس