مشخصات شعر

تهاجم دست و داس

پاشیده خونِ بسی گُل

بر این کویر،

لبخندهای پرپر اصحاب آسمان

می‌خوانَد از هزار خاطره

با چشم‌های ابریِ من!

در این تهاجم دست و داس

از من

اجازۀ چه می‌خواهی؟

ای غنچۀ شکفته باغ برادرم!

 

تردید مکن!

این واپسین تبسم آیینه‌هاست،

تو می‌روی و

باز نمی‌آیی،

من در هوای چشم تو می‌خوانم؛

«مرهم گذارِ زخم دلِ پاره  پارۀ من کیست؟»

 

تهاجم دست و داس

پاشیده خونِ بسی گُل

بر این کویر،

لبخندهای پرپر اصحاب آسمان

می‌خوانَد از هزار خاطره

با چشم‌های ابریِ من!

در این تهاجم دست و داس

از من

اجازۀ چه می‌خواهی؟

ای غنچۀ شکفته باغ برادرم!

 

تردید مکن!

این واپسین تبسم آیینه‌هاست،

تو می‌روی و

باز نمی‌آیی،

من در هوای چشم تو می‌خوانم؛

«مرهم گذارِ زخم دلِ پاره  پارۀ من کیست؟»

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×