- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۲
- بازدید: ۱۱۶۱
- شماره مطلب: ۲۹۲۶
-
چاپ
شکست آینه
آینه آینه آب است که افتاد، شکست
موج در حال شتاب است که افتاد، شکست
این صدا چیست که از خیمه به صحرا پیچید
دل یک خانه خراب است که افتاد، شکست
چیست این سرخی از مشک تراویده به خاک
لابد این جام شراب است که افتاد، شکست
چیست این چیست که بر دیده گذارد ارباب
لوح آیات کتاب است که افتاد، شکست
بیخودی نیست که دستی به کمر دارد او
چشم زیبای تو را بست، که افتاد، شکست
این که بیآب شده، پاره شده، مشک که نیست
شیشهی عمر رباب است که افتاد، شکست
دختری آمد و پرسید علم کو بابا؟
پاسخش این دو جواب است که: افتاد! شکست!
-
سر خورشید شده گرمی دکان تنور
چه شبی میگذرد در دل پنهان تنور
سر خورشید شده گرمی دکان تنور
این چه نوری است؟ تنور از نفسش روشن شد
این چه داغی است که آتش زده بر جان تنور؟
-
افتاده
روی نی موی تو در باد، رها افتاده
در فضا رایحهای روحفزا افتاده
سر تو میرود و پیکر تو میماند
از هم آیات وجود تو جدا افتاده
-
مهمان تنور
چه شبی میگذرد در دل پنهان تنور
سر خورشید شده گرمی دکّان تنور
دیشبی را شه دین در حرمش مهمان بود
امشب ای وای، سر او شده مهمان تنور
-
سرت کو؟
سرت کو سرت کو که سامان بگیرم
سرت کو سرت کو به دامان بگیرم
سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم
شکست آینه
آینه آینه آب است که افتاد، شکست
موج در حال شتاب است که افتاد، شکست
این صدا چیست که از خیمه به صحرا پیچید
دل یک خانه خراب است که افتاد، شکست
چیست این سرخی از مشک تراویده به خاک
لابد این جام شراب است که افتاد، شکست
چیست این چیست که بر دیده گذارد ارباب
لوح آیات کتاب است که افتاد، شکست
بیخودی نیست که دستی به کمر دارد او
چشم زیبای تو را بست، که افتاد، شکست
این که بیآب شده، پاره شده، مشک که نیست
شیشهی عمر رباب است که افتاد، شکست
دختری آمد و پرسید علم کو بابا؟
پاسخش این دو جواب است که: افتاد! شکست!