- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
- بازدید: ۱۵۴۴
- شماره مطلب: ۲۷۲۷
-
چاپ
دستانِ ماهیگیر
تا به مستی ابروان شیر بالا میرود
هی صدای غرش تکبیر بالا میرود
آمده عباس، میافتد به پایش زودتر
دست هر جنبندهای که دیر بالا میرود
علقمه روی نوک انگشتهای آبیاش
صخره صخره روی این تصویر بالا میرود
دست ماهی این طرف افتاده و در آن طرف
آب از دستانِ ماهیگیر بالا میرود
از کمان حرمله چون تیر پایین میرود
سوی سقا با کمی تغییر بالا میرود
تا که جایی واکند در بین دندان تیزها
در تن عباس تیر از تیر بالا میرود
داستان این است مادر، در کنار علقمه
تیر پایین میرود، شمشیر بالا میرود
تو به هم میریزی و خلخال از پای حرم
بعد تو میافتد و زنجیر بالا میرود
بعد عمری که برادر بودهای ارباب را
نالۀ «ادرک اخا»یت دیر بالا میرود
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
دستانِ ماهیگیر
تا به مستی ابروان شیر بالا میرود
هی صدای غرش تکبیر بالا میرود
آمده عباس، میافتد به پایش زودتر
دست هر جنبندهای که دیر بالا میرود
علقمه روی نوک انگشتهای آبیاش
صخره صخره روی این تصویر بالا میرود
دست ماهی این طرف افتاده و در آن طرف
آب از دستانِ ماهیگیر بالا میرود
از کمان حرمله چون تیر پایین میرود
سوی سقا با کمی تغییر بالا میرود
تا که جایی واکند در بین دندان تیزها
در تن عباس تیر از تیر بالا میرود
داستان این است مادر، در کنار علقمه
تیر پایین میرود، شمشیر بالا میرود
تو به هم میریزی و خلخال از پای حرم
بعد تو میافتد و زنجیر بالا میرود
بعد عمری که برادر بودهای ارباب را
نالۀ «ادرک اخا»یت دیر بالا میرود