مشخصات شعر

بحبوحۀ بوی سیب

دوباره غصّه گره شد به پای ما پیچید

دوباره بغض در اندوه بی‌صدا پیچید

 

هنوز سرخی راهت به چشم می‌آید

که خون سرخ تو هم پای ردّ پا پیچید

 

چه کرده‌ای تو مگر با فرات ای عبّاس

که این چنین به خود از درد بی‌دوا پیچید

 

چگونه منکر خونی شرم که مستانه

میان کالبد زخم نینوا پیچید؟

 

چگونه منکر تیغی شوم که می‌رقصید؟

که بزم رزم تو در گوش سال‌ها پیچید

 

عجیب نیست برایم که بشنوم حاجی

ز راه کعبه به دیدار کربلا پیچید

 

میان بحبحۀ بوی سیب آدم گفت

دوباره بوی غم است اینکه در هوا پیچید

 

محیط عالمیان است داغ سوزانت

و گر نه گِرد زمین از چه استوا پیچید؟

 

خدا کند که بپیچید در این غزل بویت

تویی که عطر تو در هر خدا خدا پیچید

 

بحبوحۀ بوی سیب

دوباره غصّه گره شد به پای ما پیچید

دوباره بغض در اندوه بی‌صدا پیچید

 

هنوز سرخی راهت به چشم می‌آید

که خون سرخ تو هم پای ردّ پا پیچید

 

چه کرده‌ای تو مگر با فرات ای عبّاس

که این چنین به خود از درد بی‌دوا پیچید

 

چگونه منکر خونی شرم که مستانه

میان کالبد زخم نینوا پیچید؟

 

چگونه منکر تیغی شوم که می‌رقصید؟

که بزم رزم تو در گوش سال‌ها پیچید

 

عجیب نیست برایم که بشنوم حاجی

ز راه کعبه به دیدار کربلا پیچید

 

میان بحبحۀ بوی سیب آدم گفت

دوباره بوی غم است اینکه در هوا پیچید

 

محیط عالمیان است داغ سوزانت

و گر نه گِرد زمین از چه استوا پیچید؟

 

خدا کند که بپیچید در این غزل بویت

تویی که عطر تو در هر خدا خدا پیچید

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×