- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۳
- بازدید: ۳۴۶۶
- شماره مطلب: ۲۶۶۲
-
چاپ
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند
سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند
باید او تن را جدا سر را جدا پنهان کند
گریۀ اصغر، صدای هلهله، با تیر خویش
حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند
مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان
خواست تا جُرم زمین را در هوا پنهان کند
با غلاف خنجرش بابا پسر را دفن کرد
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند
گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد
خندههای آخر او را کجا پنهان کند؟
هر که سر را زد، خودش هم میبَرد، باید حسین
طفل را دور از نگاه نیزهها پنهان کند
-
دو ششگوشه
آمده تا سخن از چشم خود آغاز کند
دهمین پنجره را سمت خدا باز کند
تا که یک پرده، خدا را به من ابراز کند،
جگر شیر بیارید که اعجاز کند
-
ما شاعرت شدیم، ولی محتشم نشد
هرکس به احترام مقام تو خم نشد
آقا نشد، بزرگ نشد، محترم نشد
دل خسته بود و راهی این آستانه شد
دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد
-
زینب شاه خراسان
رضا نشست و به معصومهاش نگاه انداخت
چنانکه چشمۀ ذوق مرا به راه انداخت
خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را
به نام فاطمه آورده است زینب را
-
چه میکنی؟
اَصلا رقیه نه، به خدا دختر خودت
یک شب میان کوچه بماند چه میکنی؟
در بین ازدحام و شلوغی بترسد و
یک تن به او کمک نرساند، چه میکنی؟
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند
سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند
باید او تن را جدا سر را جدا پنهان کند
گریۀ اصغر، صدای هلهله، با تیر خویش
حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند
مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان
خواست تا جُرم زمین را در هوا پنهان کند
با غلاف خنجرش بابا پسر را دفن کرد
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند
گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد
خندههای آخر او را کجا پنهان کند؟
هر که سر را زد، خودش هم میبَرد، باید حسین
طفل را دور از نگاه نیزهها پنهان کند