- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۲
- بازدید: ۱۴۸۴
- شماره مطلب: ۲۵۲۷
-
چاپ
عیسای من
گهواره خالی میشود با رفتن تو
دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو
حتی خدا با ماندنت راضی نمیشد
عیسای من قربان بالا رفتن تو
هر چیز را هر رفتن ناممکنی را
میشد که باور کرد الاّ رفتن تو
وقتی گناهی سر نمیزد از گلویت
یعنی «چرا؟» یعنی معمّا رفتن تو
ای کاش میبردی مرا با چشمهایت
یا اینکه میافتاد فردا رفتن تو
وقتی که پا در عرصهی حق میگذاری
فرقی ندارد آمدن یا رفتن تو
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
عیسای من
گهواره خالی میشود با رفتن تو
دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو
حتی خدا با ماندنت راضی نمیشد
عیسای من قربان بالا رفتن تو
هر چیز را هر رفتن ناممکنی را
میشد که باور کرد الاّ رفتن تو
وقتی گناهی سر نمیزد از گلویت
یعنی «چرا؟» یعنی معمّا رفتن تو
ای کاش میبردی مرا با چشمهایت
یا اینکه میافتاد فردا رفتن تو
وقتی که پا در عرصهی حق میگذاری
فرقی ندارد آمدن یا رفتن تو