- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۷
- بازدید: ۷۱۳۱
- شماره مطلب: ۲۵۰۲
-
چاپ
غروب شصت و یک
حتی خدا در اول والفجر و مریمش
سوگند خورده است به ماه محرمش
شبهای قدر محترم و با فضیلتاند
امّا نمیرسند به شبهای ماتمش
امروز نه، غروب همان سال شصت و یک
ما را گره زدند به نخهای پرچمش
این دستمال گریه پر از نور میشود
وقتی به دست روضۀ خورشید میدمش
چشمی که در بهشت تو گریان نمیشود
باید حواله داد به دست جهنمش
جانم فدای محتشم خانوادهات
با این چه نوحه و چه عزا و چه ماتمش
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
غروب شصت و یک
حتی خدا در اول والفجر و مریمش
سوگند خورده است به ماه محرمش
شبهای قدر محترم و با فضیلتاند
امّا نمیرسند به شبهای ماتمش
امروز نه، غروب همان سال شصت و یک
ما را گره زدند به نخهای پرچمش
این دستمال گریه پر از نور میشود
وقتی به دست روضۀ خورشید میدمش
چشمی که در بهشت تو گریان نمیشود
باید حواله داد به دست جهنمش
جانم فدای محتشم خانوادهات
با این چه نوحه و چه عزا و چه ماتمش