- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۰/۰۶
- بازدید: ۵۶۵۴
- شماره مطلب: ۲۴۸۷
-
چاپ
هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود
ای یاد تو به جان و دلم ذکر داوری
وی آیتی که حافظ سرّ پیمبری
قرآن ناطقی و به ذکر علی علی
ما را درون سینه تو فریاد حیدری
ما با ولای حضرت تو فاطمی شدیم
این آب و گل گرفته ز تو عطر کوثری
وقتی گدای سامرهات شاه عالم است
یعنی شما مقام حسن را برابری
آری تو سید الشهدا را ودیعهای
از نسل کربلایی و بر خلق دلبری
تو سیزده صحیفۀ غم را بشارتی
بر گلشن صحیفۀ سجّادیه دری
ای یادگار معرفت باقر العلوم
در علم غیب مظهر الله اکبری
چشم رئیس مکتب شیعه به سوی توست
تو صبح صادق از دل شب را در آوری
کردی چو جدّ خویش بلا را تو اختیار
در حبسِ اهلِ جهل ، تو موسای دیگری
ابن الرضایی و به رضای خدا رضا
زیبندۀ تو نیست به جز تاج سروری
جود جواد ارثیهات از پدر بزرگ
هرکس گداست آبرویش را نمیبری
ای نور چشم هادیِ دین، آفتاب حُسن
دل را سوی صراط هدایت تو رهبری
یوسف بدون حُسن تو یوسف نمیشود
در خلقت است حُسن حَسن حُسن دیگری
«هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود»
مهدی ز غیر نسل تو پیدا نمیشود
ای بر فلک بهشت نعیم تو میزبان
بسته نشد سرای تو هرگز به میهمان
هرگز نشد گدای تو محتاج هیچکس
این رسم توست بنده نوازی دوستان
سائل طلب نکرده عطای تو حاضر است
کرده هزار بار تو را سائل امتحان
عبد امام عسکری عبد خدا شود
بگذار پس غلام بمانم به آستان
قرآن چه خوب مدح ترا گفته بارها
در هل اتا و فاطر و یاسین و اَلدُّخان
احکامِ دین مکارمِ اخلاقِ ممکنات
دم از تو میزنند غزل خوان و نغمه خوان
تنها نه مقتدای محبین و شیعیان
هستی امام مفترض الطاعۀ جهان
تو آمدی زمین و زمان شاد شد ولی
بسته نشد نگاه تو بر اهل آسمان
دوران زندگیِ تو سرتاسرش خداست
این درس بندگی است برای مجاهدان
پیروز شد هرآنکه طریق ترا گرفت
نابود شد هرآنکه جدا شد ز کاروان
طاغوتهای عصر تو در هم شکستهاند
هرگاه شد نگاه تو در خشم ناگهان
شش سال از امامت و چندین هزار سال
عبرت گرفتن از تو، به تاریخ هر زمان
ای سالروز آمدنت جشن مومنین
میلاد توست باب ظهور امامِ جان
«هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود»
مهدی ز غیر نسل تو پیدا نمیشود
ای ماجرای دین خدا منتهی به تو
وی غصههای آل عبا منتهی به تو
ای بندهای که خاص میان خواص شد
زیرا که هست امر ولا منتهی به تو
حق را ودیعه است نهان در میان گنج
ای گنج پر بهای خدا منتهی به تو
آری یقین کلید امانت به دست تست
کذّابها رَوند و بَقا منتهی به تو
آئینهدار سلسلۀ انبیا تویی
با اولیا هدایت ما منتهی به تو
توحید ما ولایت ما دین ناب ما
خالصترین عطا و لقا منتهی به تو
کعبه تویی طواف تویی مستجار تو
رکن و مقام و سعی و صفا منتهی به تو
مقصود از نماز، ولایت پذیری است
سجده به آدم است اَلا منتهی به تو
آن جنّتی کز او گل نرگس شکفته است
شد در پی قَدَر و قضا منتهی به تو
زندان برای حفظ امامت بهانه است
یعنی بقای ملک هُدی منتهی به تو
خورده است زلف مهدویت، به حسن گِرِه
ای ماجرای خون خدا منتهی به تو
درک ولایت تو جهاد و شهادت است
یعنی که هست کرب و بلا منتهی به تو
خلقت گلی چنان حسن عسکری ندید
ای نسل کوثریِ خدا منتهی به تو
«هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود»
مهدی ز غیر نسل تو پیدا نمیشود
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود
ای یاد تو به جان و دلم ذکر داوری
وی آیتی که حافظ سرّ پیمبری
قرآن ناطقی و به ذکر علی علی
ما را درون سینه تو فریاد حیدری
ما با ولای حضرت تو فاطمی شدیم
این آب و گل گرفته ز تو عطر کوثری
وقتی گدای سامرهات شاه عالم است
یعنی شما مقام حسن را برابری
آری تو سید الشهدا را ودیعهای
از نسل کربلایی و بر خلق دلبری
تو سیزده صحیفۀ غم را بشارتی
بر گلشن صحیفۀ سجّادیه دری
ای یادگار معرفت باقر العلوم
در علم غیب مظهر الله اکبری
چشم رئیس مکتب شیعه به سوی توست
تو صبح صادق از دل شب را در آوری
کردی چو جدّ خویش بلا را تو اختیار
در حبسِ اهلِ جهل ، تو موسای دیگری
ابن الرضایی و به رضای خدا رضا
زیبندۀ تو نیست به جز تاج سروری
جود جواد ارثیهات از پدر بزرگ
هرکس گداست آبرویش را نمیبری
ای نور چشم هادیِ دین، آفتاب حُسن
دل را سوی صراط هدایت تو رهبری
یوسف بدون حُسن تو یوسف نمیشود
در خلقت است حُسن حَسن حُسن دیگری
«هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود»
مهدی ز غیر نسل تو پیدا نمیشود
ای بر فلک بهشت نعیم تو میزبان
بسته نشد سرای تو هرگز به میهمان
هرگز نشد گدای تو محتاج هیچکس
این رسم توست بنده نوازی دوستان
سائل طلب نکرده عطای تو حاضر است
کرده هزار بار تو را سائل امتحان
عبد امام عسکری عبد خدا شود
بگذار پس غلام بمانم به آستان
قرآن چه خوب مدح ترا گفته بارها
در هل اتا و فاطر و یاسین و اَلدُّخان
احکامِ دین مکارمِ اخلاقِ ممکنات
دم از تو میزنند غزل خوان و نغمه خوان
تنها نه مقتدای محبین و شیعیان
هستی امام مفترض الطاعۀ جهان
تو آمدی زمین و زمان شاد شد ولی
بسته نشد نگاه تو بر اهل آسمان
دوران زندگیِ تو سرتاسرش خداست
این درس بندگی است برای مجاهدان
پیروز شد هرآنکه طریق ترا گرفت
نابود شد هرآنکه جدا شد ز کاروان
طاغوتهای عصر تو در هم شکستهاند
هرگاه شد نگاه تو در خشم ناگهان
شش سال از امامت و چندین هزار سال
عبرت گرفتن از تو، به تاریخ هر زمان
ای سالروز آمدنت جشن مومنین
میلاد توست باب ظهور امامِ جان
«هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود»
مهدی ز غیر نسل تو پیدا نمیشود
ای ماجرای دین خدا منتهی به تو
وی غصههای آل عبا منتهی به تو
ای بندهای که خاص میان خواص شد
زیرا که هست امر ولا منتهی به تو
حق را ودیعه است نهان در میان گنج
ای گنج پر بهای خدا منتهی به تو
آری یقین کلید امانت به دست تست
کذّابها رَوند و بَقا منتهی به تو
آئینهدار سلسلۀ انبیا تویی
با اولیا هدایت ما منتهی به تو
توحید ما ولایت ما دین ناب ما
خالصترین عطا و لقا منتهی به تو
کعبه تویی طواف تویی مستجار تو
رکن و مقام و سعی و صفا منتهی به تو
مقصود از نماز، ولایت پذیری است
سجده به آدم است اَلا منتهی به تو
آن جنّتی کز او گل نرگس شکفته است
شد در پی قَدَر و قضا منتهی به تو
زندان برای حفظ امامت بهانه است
یعنی بقای ملک هُدی منتهی به تو
خورده است زلف مهدویت، به حسن گِرِه
ای ماجرای خون خدا منتهی به تو
درک ولایت تو جهاد و شهادت است
یعنی که هست کرب و بلا منتهی به تو
خلقت گلی چنان حسن عسکری ندید
ای نسل کوثریِ خدا منتهی به تو
«هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود»
مهدی ز غیر نسل تو پیدا نمیشود