- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۰/۰۴
- بازدید: ۳۲۸۲
- شماره مطلب: ۲۳۵۶
-
چاپ
صوت داوود است جارى از فضاى سینهام
هیچ موجى از شکست شوق من آگاه نیست
در کنار ساحلم امّا به دریا راه نیست
تا مپندارند با مرگم تو مىمیرى، بگو:
اینکه میبینید فعل است و ظهور، الله نیست
در مسیر «لا» و «إلّا» خون عاشق میدود
در دل معشوق مطلق راه هست و راه نیست
کاروان تشنۀ اشکت نشانم داده است
منزل من چشمهاى توست، پلک چاه نیست
روى بر سمّ ستوران دادم و گفتم به خاک
در مقام جلوۀ خورشید جاى ماه نیست
مىبرى من را و پا را میکشم روى زمین
در رکاب شوق، حرف از قامت کوتاه نیست
صوت داوود است جارى از فضاى سینهام
در مسیرش استخوانى گاه هست و گاه نیست
میزنیدم ضربه امّا من نمىریزم فرو
کوه را هیچ التفاتى بر هجوم کاه نیست
-
ختم دو دست
به روی سینۀ تو، جای بوسه حتّی نیست
وَ زخم خوردهتر از پیکرت، در این جا نیست
چه فکر میکند این جوی چشمْتنگ و خسیس؟
سرابِ برکۀ کوچک، حریف دریا نیست
-
سیمرغ فدایی
دل من بر سر این دار، صفایی دارد
وه! که این شهر، چه بام و چه هوایی دارد
خانۀ پیرزنی، خلوت زاویۀ من
هر که شد وحی به او، غار حرایی دارد
-
سیمرغ
زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد
این کار را براى رضاى خدا نکرد
پر میگشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوۀ بى انتها نکرد -
هر سال با حسین تو تحویل میشود
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره وتمثـیلمیشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
صوت داوود است جارى از فضاى سینهام
هیچ موجى از شکست شوق من آگاه نیست
در کنار ساحلم امّا به دریا راه نیست
تا مپندارند با مرگم تو مىمیرى، بگو:
اینکه میبینید فعل است و ظهور، الله نیست
در مسیر «لا» و «إلّا» خون عاشق میدود
در دل معشوق مطلق راه هست و راه نیست
کاروان تشنۀ اشکت نشانم داده است
منزل من چشمهاى توست، پلک چاه نیست
روى بر سمّ ستوران دادم و گفتم به خاک
در مقام جلوۀ خورشید جاى ماه نیست
مىبرى من را و پا را میکشم روى زمین
در رکاب شوق، حرف از قامت کوتاه نیست
صوت داوود است جارى از فضاى سینهام
در مسیرش استخوانى گاه هست و گاه نیست
میزنیدم ضربه امّا من نمىریزم فرو
کوه را هیچ التفاتى بر هجوم کاه نیست