- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۹
- بازدید: ۹۱۰
- شماره مطلب: ۲۳۴۸
-
چاپ
سوخته
ای خماران را شرابی سوخته
ما عطشناکیم و آبی سوخته
بی تو در چاهیم و آهی آتشین
دردی از دور و طنابی سوخته
دوش دیدم خیمههایی را به خواب
شعلهگون در پیچ و تابی سوخته
از حرارت سوختم آبی کجاست؟
چشم حسرت ماند و خوابی سوخته
خشکسالی میتپد از شش جهت
آسمان دارد سحابی سوخته
ذوالجناح آمد ولیکن بی سوار
خسته با زین و رکابی سوخته
کاروان بر باد گویی میرود
غرق ماتم در نقابی سوخته
میرود تا شام در بهت غروب
بر سر نی آفتاب سوخته
-
دو رکعت غم
من نمیدانم که در روز نبرد
داغ اکبر با دل لیلا چه کرد
یاد کن از آفتاب نیمروز
یک دو رکعت در غم اکبر بسوز
-
آخرین ققنوس
آه! از آن ساعت که طفل تشنهلب
لب گشود از خنده در اوج طلببلبلان چَهچَه ز ماتم میزنند
روز و شب از کربلا، دم میزنند -
فدای دو دست اباالفضل
دل من فدای دو دست اباالفضل
به قربان چشمان مست اباالفضل
ربود از همه ساقیان گوی سبقت
به چوگان دل، ناز شست اباالفضل
-
شور جنون
محرم ماه الفت با جنون است
چراغ کوچههایش بوی خون است
محرم حرمت خون است و خنجر
تلاطم میکند حنجربه حنجر
سوخته
ای خماران را شرابی سوخته
ما عطشناکیم و آبی سوخته
بی تو در چاهیم و آهی آتشین
دردی از دور و طنابی سوخته
دوش دیدم خیمههایی را به خواب
شعلهگون در پیچ و تابی سوخته
از حرارت سوختم آبی کجاست؟
چشم حسرت ماند و خوابی سوخته
خشکسالی میتپد از شش جهت
آسمان دارد سحابی سوخته
ذوالجناح آمد ولیکن بی سوار
خسته با زین و رکابی سوخته
کاروان بر باد گویی میرود
غرق ماتم در نقابی سوخته
میرود تا شام در بهت غروب
بر سر نی آفتاب سوخته