مشخصات شعر

سوخته

ای خماران را شرابی سوخته

ما عطشناکیم و آبی سوخته

 

بی تو در چاهیم و آهی آتشین

دردی از دور و طنابی سوخته

 

دوش دیدم خیمه‌هایی را به خواب

شعله‌گون در پیچ و تابی سوخته

 

از حرارت سوختم آبی کجاست؟

چشم حسرت ماند و خوابی سوخته

 

خشکسالی می‌تپد از شش جهت

آسمان دارد سحابی سوخته

 

ذوالجناح آمد ولیکن بی سوار

خسته با زین و رکابی سوخته

 

کاروان بر باد گویی می‌رود

غرق ماتم در نقابی سوخته

 

می‌رود تا شام در بهت غروب

بر سر نی آفتاب سوخته

سوخته

ای خماران را شرابی سوخته

ما عطشناکیم و آبی سوخته

 

بی تو در چاهیم و آهی آتشین

دردی از دور و طنابی سوخته

 

دوش دیدم خیمه‌هایی را به خواب

شعله‌گون در پیچ و تابی سوخته

 

از حرارت سوختم آبی کجاست؟

چشم حسرت ماند و خوابی سوخته

 

خشکسالی می‌تپد از شش جهت

آسمان دارد سحابی سوخته

 

ذوالجناح آمد ولیکن بی سوار

خسته با زین و رکابی سوخته

 

کاروان بر باد گویی می‌رود

غرق ماتم در نقابی سوخته

 

می‌رود تا شام در بهت غروب

بر سر نی آفتاب سوخته

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×