- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۵
- بازدید: ۱۰۷۹
- شماره مطلب: ۲۲۲۲
-
چاپ
مهریۀ مادر
به دریا میبرد یک جرعه از اندوه جانش را
که قدری پر کند مشک و بنوشد شوکرانش را
و مشتی غیرت از دستش درون آب میریزد
معطر میکند دریا از او طعم دهانش را
نگاهی کرد بر ماه و دچار جزر و مد شد تا
ببوسد آب با گریه ترکهای لبانش را
به دندان میبرد سهمی کم از مهریۀ مادر
و دشمن تیر میکارد درآرد خرج نانش را
به سجده میرود مشک پر از دلواپسی و غم
و میبیند که خورده خار و خس اشک روانش را
***
به گوش باغ پیچیده طنین شیهه طوفان
لگد کردند اسبان دستهگلهای جوانش را
کفن شد دامن خشک بیابان و عجب اینکه
خودش دریا ولی لب تشنه پس داد امتحانش را
پس از این واقعه هفت آسمان از خشم میلرزید
فرو ریزد بمیراند زمین و ساکنانش را ...
***
سپرده مرد دستش را ستونی از زمین باشد
خدا هم از سر لطفش نریزد آسمانش را ...
-
ذکر حماسه
دل را به شب خستۀ این قافله بسیار
گرگان همه جمعند، فقط بگذر و بشمار
هفتاد و دو آئینه که در سجده شکستند
هر تکهشان ذکر خدا گفت به تکرار
-
مسیر حیات
دارد آوای غربت مولا، از گلوی فرات میآید
بوی پیراهنی که بی یوسف، از مسیر حیات میآید
بر سر نی شکوه خورشید است، چشمها تا همیشه روشن شد
فزت و رب ال ... بگو که تا محراب، آیۀ محکمات میآید
-
قطعۀ ناب
الا یا ایها الساقی ... عطش در خیمه باریده
بیاور جامی از کوثر که شط از شرم خشکیده
زمین پس میدهد خون را ببین سرهای مجنون را
که روی دست نیزاران سرخورشید تابیده
مهریۀ مادر
به دریا میبرد یک جرعه از اندوه جانش را
که قدری پر کند مشک و بنوشد شوکرانش را
و مشتی غیرت از دستش درون آب میریزد
معطر میکند دریا از او طعم دهانش را
نگاهی کرد بر ماه و دچار جزر و مد شد تا
ببوسد آب با گریه ترکهای لبانش را
به دندان میبرد سهمی کم از مهریۀ مادر
و دشمن تیر میکارد درآرد خرج نانش را
به سجده میرود مشک پر از دلواپسی و غم
و میبیند که خورده خار و خس اشک روانش را
***
به گوش باغ پیچیده طنین شیهه طوفان
لگد کردند اسبان دستهگلهای جوانش را
کفن شد دامن خشک بیابان و عجب اینکه
خودش دریا ولی لب تشنه پس داد امتحانش را
پس از این واقعه هفت آسمان از خشم میلرزید
فرو ریزد بمیراند زمین و ساکنانش را ...
***
سپرده مرد دستش را ستونی از زمین باشد
خدا هم از سر لطفش نریزد آسمانش را ...