- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۶
- بازدید: ۲۰۰۴
- شماره مطلب: ۲۲۰۶
-
چاپ
ارتفاع بیسر
تشییع کردیم خود را در ظهر داغی مکدر
تشییع کردیم خود را تا بارگاهت، کبوتر
عصیان سرخ شکنجه، بر جانت افکند پنجه
ما را بپران به اوجت، ای ارتفاع تو بی سر
تهماندههای صبوری، ماندند و آهی بلوری
وقتی به آتش رساندت، غمبوسۀ سرخ خنجر
شش بار مهتاب لغزید، در پای چشم تو خندید
یک بار دیگر بخندان، ای آفتاب مکرر
آن لحظه عالم کدر شد، تا آسمان منتشر شد
بر منبر دست بابا، یک خطبۀ ناب، اصغر
بعد از مجازات آهت، گل اشکهای نگاهت
تشییع کردیم خود را، تا بارگاهت
-
برگرد
تلفیق امید و آرزو آمدنت
مضمون هزار پرسوجو آمدنت
برگرد و بدون آب سیرابم کن
با آمدنت فقط عمو! آمدنت
-
چشم به راه
من چشم به راه مشک بر گردن اسب
تا هدیه کنم نوازشی بر تن اسب
از کون و مکان نمیرسد چیزی جز
اخبار فجیع بی تو برگشتن اسب
-
آستانه
با روشنی نام تو شبها منورند
نام تو را همیشه و هر جای میبرند
نام تو آستانۀ صبح سعادت است
شب را به شوق خاک درت سر میآورند
ارتفاع بیسر
تشییع کردیم خود را در ظهر داغی مکدر
تشییع کردیم خود را تا بارگاهت، کبوتر
عصیان سرخ شکنجه، بر جانت افکند پنجه
ما را بپران به اوجت، ای ارتفاع تو بی سر
تهماندههای صبوری، ماندند و آهی بلوری
وقتی به آتش رساندت، غمبوسۀ سرخ خنجر
شش بار مهتاب لغزید، در پای چشم تو خندید
یک بار دیگر بخندان، ای آفتاب مکرر
آن لحظه عالم کدر شد، تا آسمان منتشر شد
بر منبر دست بابا، یک خطبۀ ناب، اصغر
بعد از مجازات آهت، گل اشکهای نگاهت
تشییع کردیم خود را، تا بارگاهت