- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۷/۰۴
- بازدید: ۲۵۷۱
- شماره مطلب: ۲۱۹۳
-
چاپ
از روز اول
گریه بود اولین صدا، آری! روز اول که چشم وا کردیم
صاحب اشک! همه اسم تو را با همان اشکها صدا کردیم
شیر میداد مادر و فکرش پیش ششماهۀ تو بود انگار
شیر مادر اگر کمی خوردیم به علیاصغر اقتدا کردیم
داشت کمکم سه سالمان میشد، چقدر یک سهساله شیرین است
با گل خنده در دل بابا خودمان را چه خوب جا کردیم
سیزدهساله ... اهل درد شدیم، با تو بار آمدیم و مرد شدیم
زیر یک تانک یا دم شمشیر ...، عهد را مو به مو وفا کردیم
یاد اکبر جوان شدن هم داشت، رفتنش قد کمان شدن هم داشت
- کاش میشد دوباره برگردد، ... چقدر با تو هی دعا کردیم
تشنه بودیم رفت و آب آوَرد، رفت آب آوَرَد، شراب آوَرد
دل سقا شکست و جاری شد بادهای که در آن شنا کردیم
هر کجا بوی سیب میآید، عاشق تو: حبیب میآید
پیرگشتیم و این جوانی را نذر میخانۀ شما کردیم
افتخار سیاهپوشی را از غلامِ سیاهتان داریم
این دل، آن خاک تیره بود، که بعد، با نگاه شما طلا کردیم
بیت حُرّ میرسد به آغوشت، باز با دیدۀ خطاپوشت
نظری کن اگر دوباره در این بیت کوچک هم اشتباه کردیم
تا که دیدیم ربنایت را زیر باران تیر میخواندی
ما نماز درست و بیعشقِ همۀ عمر را قضا کردیم
با تو این بار در نماز شدیم، بر سر نی چه سرفراز شدیم
شعله از مثنوی زبانه کشید، راز نی را که بر ملا کردیم
شب سوم دوباره برگشتیم، در پی پیکر پدر گشتیم
بدن پاره پارهای دیدیم، فکر یک تکه بوریا کردیم
دل عاشق تبش که بالا رفت، از غمت تا به حال اغما رفت
کمی از تربت تو بوییدیم درد این سینه را دوا کردیم
-
سه ساله دختر که زدن نداره
زدن نداره
دختری که رمق به تن نداره
راه میرم آروماین پا که نای دویدن نداره
-
نامت غزل را محو نوری در ازل کرد
با نان و خرما میرسی، من هم یتیمم
اما نه خرما، مست دستان کریمم
میزد به پایت بوسه لبهای مدینه
ای خوش به حال نیمه شبهای مدینه
-
غم عشقت بیابان پرورم کرد
من از مشهد، من از تبریز، از شیراز و کرمانم
من از ری، اصفهان، از رشت، از اهواز و تهرانم
نمیدانم کجایی هستم، اما خوب میدانم
هوایی هستم و آوارهای در مرز مهرانم
-
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
میروی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا
ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود
از روز اول
گریه بود اولین صدا، آری! روز اول که چشم وا کردیم
صاحب اشک! همه اسم تو را با همان اشکها صدا کردیم
شیر میداد مادر و فکرش پیش ششماهۀ تو بود انگار
شیر مادر اگر کمی خوردیم به علیاصغر اقتدا کردیم
داشت کمکم سه سالمان میشد، چقدر یک سهساله شیرین است
با گل خنده در دل بابا خودمان را چه خوب جا کردیم
سیزدهساله ... اهل درد شدیم، با تو بار آمدیم و مرد شدیم
زیر یک تانک یا دم شمشیر ...، عهد را مو به مو وفا کردیم
یاد اکبر جوان شدن هم داشت، رفتنش قد کمان شدن هم داشت
- کاش میشد دوباره برگردد، ... چقدر با تو هی دعا کردیم
تشنه بودیم رفت و آب آوَرد، رفت آب آوَرَد، شراب آوَرد
دل سقا شکست و جاری شد بادهای که در آن شنا کردیم
هر کجا بوی سیب میآید، عاشق تو: حبیب میآید
پیرگشتیم و این جوانی را نذر میخانۀ شما کردیم
افتخار سیاهپوشی را از غلامِ سیاهتان داریم
این دل، آن خاک تیره بود، که بعد، با نگاه شما طلا کردیم
بیت حُرّ میرسد به آغوشت، باز با دیدۀ خطاپوشت
نظری کن اگر دوباره در این بیت کوچک هم اشتباه کردیم
تا که دیدیم ربنایت را زیر باران تیر میخواندی
ما نماز درست و بیعشقِ همۀ عمر را قضا کردیم
با تو این بار در نماز شدیم، بر سر نی چه سرفراز شدیم
شعله از مثنوی زبانه کشید، راز نی را که بر ملا کردیم
شب سوم دوباره برگشتیم، در پی پیکر پدر گشتیم
بدن پاره پارهای دیدیم، فکر یک تکه بوریا کردیم
دل عاشق تبش که بالا رفت، از غمت تا به حال اغما رفت
کمی از تربت تو بوییدیم درد این سینه را دوا کردیم