- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۲۰
- بازدید: ۳۳۶۳
- شماره مطلب: ۲۱۶۰
-
چاپ
به مناسبت شهادت امام صادق (ع)
ماندم که در خانهات آن روز چرا سوخت
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
شد دشمن تو معترف انگار خداوند
در گوش تو گفته همه اسرار جهان را
با رایحۀ خطۀ سرسبز عبایت
کوتاه کن از باغ دلم دست خزان را
با امر تو هر چند در آتش ندویدم
هر چند فدای تو نکردم سر و جان را
هر چند مرید تو شدن شأن زراره است
ای کاش که این عاشق بی نام ونشان را...
بگذار که تا ظل بنی ساعده یک بار
من جای تو بر دوش کشم کیسۀ نان را
ماندم که در خانهات آن روز چرا سوخت
اتش که نسوزاند تن خادمتان را
با لحن علی اکبری حضرت موعود
خواهیم شنید از حرمت صوت اذان را
-
وقت قنوت آخرت خون گریه میکردند
هفت آسمان در دستهای مهربانت بود
هرچند عمری سقف زندان آسمانت بود
تسبیحی از ماه و ستاره بین دستانت
خورشید در سجاده هر شب میهمانت بود
تصویر تو در قاب زندان باز میتابید
یا نور یا قدوس وقتی بر زبانت بود
-
بر سر نیزه باش همسفرم
دستهای توتکیه گاهم بود، دستت افتاد و پشت من خم شد
سایهات ازسر حسینت آه، سایهات از سر حرم کم شد
کهنه سرباز سرفراز حسین، تا که دیدم سرت شکسته شده
باز محراب مسجد کوفه، پیش چشمان من مجسم شد -
نور نوشید، اسیر شبِ انکار نماند
آینه در پس زنگار گرفتار نماند
نور نوشید، اسیر شبِ انکار نماند
همۀ عمر اگر نفس به او فرمان داد
زیر دست منِ خودکامهاش این بار نماند
-
اضافه کن تو به نهج البلاغه خطبۀ عشق
بخوان برای خدا خطبهات شنیدنی است
و این حماسه به دست تو آفریدنی است
بتاب بر شب این شهر یخ زده خورشید
بگو که ماه تو بر نیزه نیز دیدنی است
به مناسبت شهادت امام صادق (ع)
ماندم که در خانهات آن روز چرا سوخت
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
شد دشمن تو معترف انگار خداوند
در گوش تو گفته همه اسرار جهان را
با رایحۀ خطۀ سرسبز عبایت
کوتاه کن از باغ دلم دست خزان را
با امر تو هر چند در آتش ندویدم
هر چند فدای تو نکردم سر و جان را
هر چند مرید تو شدن شأن زراره است
ای کاش که این عاشق بی نام ونشان را...
بگذار که تا ظل بنی ساعده یک بار
من جای تو بر دوش کشم کیسۀ نان را
ماندم که در خانهات آن روز چرا سوخت
اتش که نسوزاند تن خادمتان را
با لحن علی اکبری حضرت موعود
خواهیم شنید از حرمت صوت اذان را
السلام علیک یا حضرت امام صادق (ع)