- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۹
- بازدید: ۱۷۸۱
- شماره مطلب: ۲۱۴۰
-
چاپ
زبان حال امام باقر (ع)
من از غروب دهم زخم بر جگر دارم
دلی شکسته و چشمی ز گریه، تر دارم
گشودهام پر اگر نیت سفر دارم
اگرچه ماه محرم خزان شدم اما
همیشه چند دهه روضه در صفر دارم
همه ز مرگ پدر ارث میبرند و من
بساط گریهام ارثی ست کز پدر دارم
هشام! زخم دلم که برای حالا نیست
من از غروب دهم زخم بر جگر دارم
زمانه دست ز قلب شکستهام بردار
من از بریدن رأسش خودم خبر دارم
به یاد ساقی لب تشنۀ امام شهید
میان قاب دلم عکسی از قمر دارم
اگرچه قصۀ من مال سالها پیش است
همیشه یک سرِ بر نیزه در نظر دارم
غروب کرببلا زخمهای سختی داشت
ولی ز شام بلا زخم بیشتر دارم!
از اینکه بودم و اصغر ز نیزه میافتاد
غرور له شده و آه شعلهور دارم
دلم گرفته از اینکه نشد در آن ایام
ز روی دست رقیه طناب بردارم
-
صدای هلهله و تشنگی و کاسۀ آب
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
همان که روضهاش آتش به جان ما میزد
میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت
و گاه مادر مظلومه را صدا میزد
-
آفتاب قدیمی دنیا
ای ز روی تو روی حق پیدا
آفتاب قدیمی دنیا
ای که دریاست پیش تو قطره
ای نمی از کرامتت، دریا
-
وجود من از داغ کربلا خشکید
نگاه چشم ترم کل صحنهها را دید
در این میان فقط از دست زجر میترسید
اگرچه سینهام از هرم زهر میسوزد
ولی وجود من از داغ کربلا خشکید
-
آرامگاه لالههای پرپر
کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل
کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل
کاشکی میشد بریزی آب بر قبر حسن
کاش اینجا داشت شبها روضهخوانی لااقل
زبان حال امام باقر (ع)
من از غروب دهم زخم بر جگر دارم
دلی شکسته و چشمی ز گریه، تر دارم
گشودهام پر اگر نیت سفر دارم
اگرچه ماه محرم خزان شدم اما
همیشه چند دهه روضه در صفر دارم
همه ز مرگ پدر ارث میبرند و من
بساط گریهام ارثی ست کز پدر دارم
هشام! زخم دلم که برای حالا نیست
من از غروب دهم زخم بر جگر دارم
زمانه دست ز قلب شکستهام بردار
من از بریدن رأسش خودم خبر دارم
به یاد ساقی لب تشنۀ امام شهید
میان قاب دلم عکسی از قمر دارم
اگرچه قصۀ من مال سالها پیش است
همیشه یک سرِ بر نیزه در نظر دارم
غروب کرببلا زخمهای سختی داشت
ولی ز شام بلا زخم بیشتر دارم!
از اینکه بودم و اصغر ز نیزه میافتاد
غرور له شده و آه شعلهور دارم
دلم گرفته از اینکه نشد در آن ایام
ز روی دست رقیه طناب بردارم