- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۳۰
- بازدید: ۲۳۱۸
- شماره مطلب: ۲۰۵۸
-
چاپ
نگاه زخمی
آب را آزاد کن از پنجۀ زنجیرها
از نگاه زخمی و آشفتۀ شمشیرها
از کنار بهت قرآنهای روی نیزه و ...
از لب صفینیان و حیرتِ تکبیرها
مرهمی بگذار روی زخمِ باز آسمان
دستمالی خیس، بر پیشانیِ تقدیرها
شاید این ساحل زمانی خواب قحطی دیده است
خشکسالی میچکد از گونۀ تعبیرها
دستهای مرد دریابان به کام کوسهها ...
شاهماهیها اسیر چنگ ماهیگیرها ...
کوزۀ افتاده دنیا را به دوشش میبرد
خوردهاند این بار هم بر سنگِ حسرت، تیرها
در مذاق غنچهها تلخ است از داغ لبت
شیر گنجشکان باغ و شیرۀ انجیرها
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
نگاه زخمی
آب را آزاد کن از پنجۀ زنجیرها
از نگاه زخمی و آشفتۀ شمشیرها
از کنار بهت قرآنهای روی نیزه و ...
از لب صفینیان و حیرتِ تکبیرها
مرهمی بگذار روی زخمِ باز آسمان
دستمالی خیس، بر پیشانیِ تقدیرها
شاید این ساحل زمانی خواب قحطی دیده است
خشکسالی میچکد از گونۀ تعبیرها
دستهای مرد دریابان به کام کوسهها ...
شاهماهیها اسیر چنگ ماهیگیرها ...
کوزۀ افتاده دنیا را به دوشش میبرد
خوردهاند این بار هم بر سنگِ حسرت، تیرها
در مذاق غنچهها تلخ است از داغ لبت
شیر گنجشکان باغ و شیرۀ انجیرها