- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۱۲
- بازدید: ۱۵۳۴
- شماره مطلب: ۱۹۷۸
-
چاپ
از ندبه تا سمات
در افق سر میزنی، خورشید را داری به دست
از فراسوی زمان، از آسمان دور دست
در افق سر میزنی بر هودج رنگینکمان
برقی از خشم خدا بر ذوالفقارت مینشست
میدوی بر دوش باد و میوزد از پرچمت
عطر «هفتاد ودو» لاله، که به خون آغشته است
دلخوشیهای مرا دستی به بازی میگرفت
ناگهان سنگی وزید، آئینههایم را شکست
در کدامین جمعه آقا سبز برخیزد زمین
در کدامین جمعه آقا؟ این دل زیباپرست ...؟
از طلوع ندبهام تا فرصت سبز سمات
جمعهای دیگر گذشت ای آشنای دوردست
جمعهای دیگر گذشت و جمعهای دیگر گذشت ...
بر کدامین جمعه آقا میتوان امّید بست؟
-
صاحب غمها
آمد محرم، صاحب غمها کجایی؟
ای داغدار اشک و ماتمها کجایی؟
ای خسته از انبوه آدمها کجایی؟
اصلا بگو آقا محرمها کجایی؟
-
«انّمایی» دوباره نازل شد
نیزهدارت به من یتیمی را، داشت از روی نی نشان میداد
زخم هرچه گرفت جان مرا، هر نگاهت به من که جان میداد
تو روی نیزه هم اگر باشی، سایهات همچنان روی سر ماست
ای سر روی نیزه! ای خورشید! گرمیت جان به کاروان میداد -
بیبرادر
دو دست سبز او در آب میخورد
مگر او بیبرادر آب میخورد؟
به لبخند گل ششماهه سوگند
عطش، از آتشِ «در» آب میخورد
-
بیبدیل
اگر لبتشنه اما بیبدیل است
زلال عشق را تنها دلیل است
شفاعت را به دستش میسپارند
که او از جانب زهرا وکیل است
از ندبه تا سمات
در افق سر میزنی، خورشید را داری به دست
از فراسوی زمان، از آسمان دور دست
در افق سر میزنی بر هودج رنگینکمان
برقی از خشم خدا بر ذوالفقارت مینشست
میدوی بر دوش باد و میوزد از پرچمت
عطر «هفتاد ودو» لاله، که به خون آغشته است
دلخوشیهای مرا دستی به بازی میگرفت
ناگهان سنگی وزید، آئینههایم را شکست
در کدامین جمعه آقا سبز برخیزد زمین
در کدامین جمعه آقا؟ این دل زیباپرست ...؟
از طلوع ندبهام تا فرصت سبز سمات
جمعهای دیگر گذشت ای آشنای دوردست
جمعهای دیگر گذشت و جمعهای دیگر گذشت ...
بر کدامین جمعه آقا میتوان امّید بست؟