- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۲۵
- بازدید: ۲۵۱۵
- شماره مطلب: ۱۹۷۷
-
چاپ
مدح حضرت معصومه (س)
گوشهای از بقعۀ مادر
ناگهان عطر سفر، راه معطّر باشد
بغض آتش زده در سینۀ مجمر باشد
آسمان پشت سرت کاسۀ آبی پاشید
خواست در بدرقهات پلک زمین تر باشد
جاده بر دوش کشیدت که سفر هموارست
مقصدت عشق شد و طوس و برادر باشد
جاده در جاده سفر ساوه به استقبالت
گل به دامن زده تا قمصر دیگر باشد
سربه هر باغ زدی، عطر تو بر شاخه وزید
میوهاش سرخ اناری است که نوبر باشد
ناگهان بغض انارینۀ این شهر شکست
زخم برداشته تا یک گل پرپر باشد
دشت در دشت به قم فرصت دریا دادی
شرجی چشم تو بارید که بندر باشد
طبق تقدیر تو آن حادثه ... تکرار نشد
صبحِ قم شام شود، زینب دیگر باشد
گریهها ریخته بر دامن بیت النّورت
تا که بیت الحزنی باشد و کوثر باشد
و کبوتر شدنت، روح تو از بام پرید
رسم پرواز تو سرمشق کبوتر باشد
و خدا خواست که همشیرۀ خورشید شوی
چادرت وسعتی از سایه محشر باشد
عرش از پلّۀ گلدستۀ تو بالا رفت
رفته تا اوج مگر چند برابر باشد
خواستی آنچه خدا خواسته از راز بقیع
این حرم گوشهای از بقعۀ مادر باشد
-
صاحب غمها
آمد محرم، صاحب غمها کجایی؟
ای داغدار اشک و ماتمها کجایی؟
ای خسته از انبوه آدمها کجایی؟
اصلا بگو آقا محرمها کجایی؟
-
«انّمایی» دوباره نازل شد
نیزهدارت به من یتیمی را، داشت از روی نی نشان میداد
زخم هرچه گرفت جان مرا، هر نگاهت به من که جان میداد
تو روی نیزه هم اگر باشی، سایهات همچنان روی سر ماست
ای سر روی نیزه! ای خورشید! گرمیت جان به کاروان میداد -
بیبرادر
دو دست سبز او در آب میخورد
مگر او بیبرادر آب میخورد؟
به لبخند گل ششماهه سوگند
عطش، از آتشِ «در» آب میخورد
-
بیبدیل
اگر لبتشنه اما بیبدیل است
زلال عشق را تنها دلیل است
شفاعت را به دستش میسپارند
که او از جانب زهرا وکیل است
مدح حضرت معصومه (س)
گوشهای از بقعۀ مادر
ناگهان عطر سفر، راه معطّر باشد
بغض آتش زده در سینۀ مجمر باشد
آسمان پشت سرت کاسۀ آبی پاشید
خواست در بدرقهات پلک زمین تر باشد
جاده بر دوش کشیدت که سفر هموارست
مقصدت عشق شد و طوس و برادر باشد
جاده در جاده سفر ساوه به استقبالت
گل به دامن زده تا قمصر دیگر باشد
سربه هر باغ زدی، عطر تو بر شاخه وزید
میوهاش سرخ اناری است که نوبر باشد
ناگهان بغض انارینۀ این شهر شکست
زخم برداشته تا یک گل پرپر باشد
دشت در دشت به قم فرصت دریا دادی
شرجی چشم تو بارید که بندر باشد
طبق تقدیر تو آن حادثه ... تکرار نشد
صبحِ قم شام شود، زینب دیگر باشد
گریهها ریخته بر دامن بیت النّورت
تا که بیت الحزنی باشد و کوثر باشد
و کبوتر شدنت، روح تو از بام پرید
رسم پرواز تو سرمشق کبوتر باشد
و خدا خواست که همشیرۀ خورشید شوی
چادرت وسعتی از سایه محشر باشد
عرش از پلّۀ گلدستۀ تو بالا رفت
رفته تا اوج مگر چند برابر باشد
خواستی آنچه خدا خواسته از راز بقیع
این حرم گوشهای از بقعۀ مادر باشد