دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شعله نه، بر معجرش گل ریختند

رحمت بی وقفه‌ای ایجاد شد

آمد و عرش خدا آباد شد

خانۀ موسی بن جعفر شاد شد

غصه و غم از دلم آزاد شد

 

بانوی تنزیهی اشراق و نور

آیت پنهان‌شده در خاک قم

کیستم؟ آن‌کس که در این‌جاست گم

 

بانوی تنزیهی اشراق و نور

شأن تو مخفی‌ست، ولو در حضور

 

نقشى از مَضْجَع ِ حسین

باز بحر کرم، تلاطم کرد موجى انگیخت نام آن قم کرد

تا خط روشنى نگردد گم سر بر افراشت آیتى از قم

امام پری‌ها

حیا به دست تو آموخت دلبری‌ها را

و آمدی که امامت کنی پری‌ها را

 

بیا ببین زنی از نسل کربلا، زینب

چنان تو کرده ادا حقّ خواهری‌ها را

 

خطیب خطبۀ غربت، رضای خفته به قم

بگیر دست دل پای منبری‌ها را

 

زهراترین زینب!

ای دختر خورشید ای خواهر دریا

زهراترین زینب! زینب‌ترین زهرا!

 

ماه مقیم قم! خورشید بیت النور!

در سایه‌سار توست سرتاسر دنیا

مثـل زینب سفیر شد هر سـو

بـاز هم جـام دیـده‌ها خـون شـد

سینـه همـچـون مدینه محزون شـد

 

از مـدینـه به سینه آه افتـاد

شـهر تا شـهر؛ نالـه راه افتـاد

مدح حضرت معصومه (س)
یاد بهشت جرم کمی نیست پیش تو

عمری غبار حضرت معصومه‌ایم ما

تا در جوار حضرت معصومه‌ایم ما

هرچند بار حضرت معصومه‌ایم ما

در سایه سار حضرت معصومه‌ایم ما

 

اهل دیار حضرت معصومه ایم ما

 

مدح حضرت معصومه (س)
گوشه‌ای از بقعۀ مادر

ناگهان عطر سفر، راه معطّر باشد

بغض آتش زده در سینۀ مجمر باشد

 

آسمان پشت سرت کاسۀ آبی پاشید

خواست در بدرقه‌ات پلک زمین تر باشد

 

جاده بر دوش کشیدت که سفر هموارست

مقصدت عشق شد و طوس و برادر باشد

طرح کتاب زینبی را شرح کردی

دلگیر، دلخسته، پریشان، راه رفتم

نوری نمی‌دیدم به سمت ماه رفتم

 

همدرد تنهایی ما بی او که می‌شد؟

قم بی حضورش شهرکی متروکه می‌شد

 

برآب عصا را گرنمی‌زد دخت موسی

یکباره سیل بی امان می‌برد ما را

مدح حضرت معصومه (س)
زینب حضرت رضایی تو!

آمدی و بهشت را با خود

به دل این کویر آوردی

کوثرانه قدم زدی در شهر

خیرهای کثیر آوردی

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×