- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۱/۰۶
- بازدید: ۳۲۷۲
- شماره مطلب: ۱۹۶۵
-
چاپ
بانوی ستوده
جهان ز مولد زینب چو خویشتن آراست
عنایت ازلی جلوه کرد از چپ و راست
زنی چگونه زنی فخر عالم و آدم
زنی که چون پدر و مام عروه الوثقی است
ولیّه الله و عینالله و لسان الله
زنی بزرگ که الگوی دانش و تقوا است
زنی کریمه، زنی عالم علوم خفی
زنی که پایه قدرش ز آسمان بالا است
زنی ستوده، زنی اسوه وقار و جلال
زنی که خواهر و هم رزم سیدالشهدا است
زنی بزرگ زنی قهرمان کوفه و شام
زنی که معدن صبر و عفاف و شرم و حیا است
زنی چگونه زنی آیت کمال ابد
زنی که درگه او مشعر و منا و صفا است
زنی تهمتن و شیرافکن و علی هیبت
زنی که بانوی بیمثل روز عاشوراست
زنی معلّم مکتب نبوت و وحی
که خود معلّمه مکتب کمال و وفا است
زنی عظیمه، بزرگ و عزیز و نیرومند
زنی که باقی از او انقلاب کرب و بلا است
عظیمه گر چه همی بوده است و خواهد بود
ولیک زینب کبری عظیم در عظما است
زنی به منطق و گفتار حیدر کرّار
زنی که در شرف و مجد، ثانی زهراست
مقام و مشهد او در دمشق و قاهره هست
دلیل آن که حقیقت، مدار عزّ و بقا است
از آن خطابه که در مجلس یزید سرود
هنوز ولوله و شور در زمین و سما است
چنان نمود یزید پلید را محکوم
که تا ابد بر تاریخ، ساقط و رسوا است
رساند ناطقۀ او به گوش عالمیان
که عزّ و مجد و کرامت از آن آل عبا است
بیان نمود در آن خطبه فصیح و بلیغ
که حق ز باطل و باطل ز حق همیشه جدا است
ره حسین و علی راه حق و توحید است
ره یزید و معاویه راه شرک و خطا است
سخن ز قدر و جلالش نمیتوان گفتن
که درک شأن و مقامش ورای بینش ما است
سرود «لطفی صافی» مر این چکامه نغز
اگر قبول شود بس برای هر دو سرا است
-
انقلاب محرم
محرم است و جهان پر ز انقلاب شده است
به شیون و غم و اندوه شیخ و شاب شده است
ز بانگ شور برانگیز القیام و جهاد
قلوب اهل ستم اندر اضطراب شده است
-
روز عاشورا
باز صبح روز عاشورا رسید
شورش روز قیامت شد پدید
باز شد بر روی خلق از خاص و عام
مکتب ایمان و ایثار و قیام
-
سلطان عشق
هلال ماه محرّم ز نو هویدا شد
بیا که رایت سلطان عشق برپا شد
بیا که رایت سلطان عشق برپا شد
بیا که آیت فتح و ظفر هویدا شد
بانوی ستوده
جهان ز مولد زینب چو خویشتن آراست
عنایت ازلی جلوه کرد از چپ و راست
زنی چگونه زنی فخر عالم و آدم
زنی که چون پدر و مام عروه الوثقی است
ولیّه الله و عینالله و لسان الله
زنی بزرگ که الگوی دانش و تقوا است
زنی کریمه، زنی عالم علوم خفی
زنی که پایه قدرش ز آسمان بالا است
زنی ستوده، زنی اسوه وقار و جلال
زنی که خواهر و هم رزم سیدالشهدا است
زنی بزرگ زنی قهرمان کوفه و شام
زنی که معدن صبر و عفاف و شرم و حیا است
زنی چگونه زنی آیت کمال ابد
زنی که درگه او مشعر و منا و صفا است
زنی تهمتن و شیرافکن و علی هیبت
زنی که بانوی بیمثل روز عاشوراست
زنی معلّم مکتب نبوت و وحی
که خود معلّمه مکتب کمال و وفا است
زنی عظیمه، بزرگ و عزیز و نیرومند
زنی که باقی از او انقلاب کرب و بلا است
عظیمه گر چه همی بوده است و خواهد بود
ولیک زینب کبری عظیم در عظما است
زنی به منطق و گفتار حیدر کرّار
زنی که در شرف و مجد، ثانی زهراست
مقام و مشهد او در دمشق و قاهره هست
دلیل آن که حقیقت، مدار عزّ و بقا است
از آن خطابه که در مجلس یزید سرود
هنوز ولوله و شور در زمین و سما است
چنان نمود یزید پلید را محکوم
که تا ابد بر تاریخ، ساقط و رسوا است
رساند ناطقۀ او به گوش عالمیان
که عزّ و مجد و کرامت از آن آل عبا است
بیان نمود در آن خطبه فصیح و بلیغ
که حق ز باطل و باطل ز حق همیشه جدا است
ره حسین و علی راه حق و توحید است
ره یزید و معاویه راه شرک و خطا است
سخن ز قدر و جلالش نمیتوان گفتن
که درک شأن و مقامش ورای بینش ما است
سرود «لطفی صافی» مر این چکامه نغز
اگر قبول شود بس برای هر دو سرا است