- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۱۲
- بازدید: ۲۴۵۱
- شماره مطلب: ۱۹۵۴
-
چاپ
همای سعادت
حسین! ای همایون همای سعادت
حسین! ای شه ملک صبر و شهامت
فروغی ز نور تو خورشید رخشان
ز دریای جود تو کوثر، حکایت
تویی نور چشمان زهرا و حیدر
گل احمر بوستان رسالت
به پا از قیام تو شد پرچم دین
نگون گشت اعلام کفر و ضلالت
رهاندی تو اسلام از چنگ اعدا
فزودیش بر عزّت و بر کرامت
جوانمردی و غیرت و همّت تو
ز ناموس دین کرد الحق حمایت
الا ای ولی خدای یگانه
خداوند اقلیم مجد و جلالت
فدا کردی اندر ره دین و قرآن
جوانان و یاران به کوی شهادت
گذشتی هم از اکبر و هم ز اصغر
ز عباس، آن درّ بحر شجاعت
ز یاران نامی و صحبت گرامی
شهیدان شمشیر اهل شقاوت
همه عاشقان وفا و حقیقت
همه رهروان طریق ولایت
همه دشمن ظلم و طغیان و عدوان
همه پیشتازان راه دیانت
شعار همه بود الله اکبر
مرام همه قطع نخل غوایت
بنازم به آن همه همّت عالی تو
به آن صبر و ایمان و آن استقامت
تو اعلام کردی به آزاد مردان
که مرگ است با سربلندی سعادت
به لطف تو دارند چشم شفاعت
عُصاه محبان به روز قیامت
فدای سر انور بی تن تو
که بر نیزه میکرد قرآن تلاوت
به قربان آن کودک شیرخوارت
که تیر ستم کرد او را سقایت
ایا مالک مُلک حُسن و معالی
ایا معدن جود و فیض و سخاوت
از این وضع دوران و از شدّت دهر
مرا هست بر درگهت بس شکایت
سخن در جناب تو سربسته گویم
که ابلغ بود از صراحت کنایت
به «لطفی» ببخشی اگر هر دو عالم
نباشد شگفت ای محیط کرامت
نباشد مرا بیم از نار دوزخ
ببینی به من گر به چشم عنایت
-
انقلاب محرم
محرم است و جهان پر ز انقلاب شده است
به شیون و غم و اندوه شیخ و شاب شده است
ز بانگ شور برانگیز القیام و جهاد
قلوب اهل ستم اندر اضطراب شده است
-
بانوی ستوده
جهان ز مولد زینب چو خویشتن آراست
عنایت ازلی جلوه کرد از چپ و راست
زنی چگونه زنی فخر عالم و آدم
زنی که چون پدر و مام عروه الوثقی است
ولیّه الله و عینالله و لسان الله
زنی بزرگ که الگوی دانش و تقوا است
-
روز عاشورا
باز صبح روز عاشورا رسید
شورش روز قیامت شد پدید
باز شد بر روی خلق از خاص و عام
مکتب ایمان و ایثار و قیام
-
سلطان عشق
هلال ماه محرّم ز نو هویدا شد
بیا که رایت سلطان عشق برپا شد
بیا که رایت سلطان عشق برپا شد
بیا که آیت فتح و ظفر هویدا شد
همای سعادت
حسین! ای همایون همای سعادت
حسین! ای شه ملک صبر و شهامت
فروغی ز نور تو خورشید رخشان
ز دریای جود تو کوثر، حکایت
تویی نور چشمان زهرا و حیدر
گل احمر بوستان رسالت
به پا از قیام تو شد پرچم دین
نگون گشت اعلام کفر و ضلالت
رهاندی تو اسلام از چنگ اعدا
فزودیش بر عزّت و بر کرامت
جوانمردی و غیرت و همّت تو
ز ناموس دین کرد الحق حمایت
الا ای ولی خدای یگانه
خداوند اقلیم مجد و جلالت
فدا کردی اندر ره دین و قرآن
جوانان و یاران به کوی شهادت
گذشتی هم از اکبر و هم ز اصغر
ز عباس، آن درّ بحر شجاعت
ز یاران نامی و صحبت گرامی
شهیدان شمشیر اهل شقاوت
همه عاشقان وفا و حقیقت
همه رهروان طریق ولایت
همه دشمن ظلم و طغیان و عدوان
همه پیشتازان راه دیانت
شعار همه بود الله اکبر
مرام همه قطع نخل غوایت
بنازم به آن همه همّت عالی تو
به آن صبر و ایمان و آن استقامت
تو اعلام کردی به آزاد مردان
که مرگ است با سربلندی سعادت
به لطف تو دارند چشم شفاعت
عُصاه محبان به روز قیامت
فدای سر انور بی تن تو
که بر نیزه میکرد قرآن تلاوت
به قربان آن کودک شیرخوارت
که تیر ستم کرد او را سقایت
ایا مالک مُلک حُسن و معالی
ایا معدن جود و فیض و سخاوت
از این وضع دوران و از شدّت دهر
مرا هست بر درگهت بس شکایت
سخن در جناب تو سربسته گویم
که ابلغ بود از صراحت کنایت
به «لطفی» ببخشی اگر هر دو عالم
نباشد شگفت ای محیط کرامت
نباشد مرا بیم از نار دوزخ
ببینی به من گر به چشم عنایت