- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۷/۱۲
- بازدید: ۲۷۵۴
- شماره مطلب: ۱۹۱۱
-
چاپ
بند دوازدهم
ترکیب بند عاشورایی استاد مشفق کاشانی
جان جهان به شور تو در پیچ و تاب شد
انگیخت گرد و، سایه کش آفتاب شد
بر چید خیمگی شب، و روز حساب شد
«خاموش محتشم که دلسنگ آب شد
بنیاد صبر و خانۀ طاقت خراب شد»
زین جویبارها که سرازیر شد به خاک
ترسم شوند خلق، به دریای خون هلاک
زین مرثیت، که گشت، گریبان صبر چاک
«خاموش محتشم، که ازین حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد»
زین نوحه بر فراز زمین، بام آسمان
افروختی چراغ سخن را به جاودان
با هر کلام، شعله بر آوردی از زبان
«خاموش محتشم، که ازین شعر خونچکان
در دیده، اشک مستمعان خونِ ناب شد»
جن و ملک شدند برین پهنه اشکریز
در ماتم سری، که جدا شد به تیغ تیز
برخاست از نهاد جهان، شور رستخیز
«خاموش محتشم، که ازین نظم گریه خیز
روی زمین به اشک جگرگون خضاب شد»
این نوحه، در خزان گلستان حیدری است
در ذکر دردهای حریم پیمبری است
در بزم غم، چو شعلۀ جانسوز آذری است
«خاموش محتشم، که فلک بسکه خون گریست
دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد»
در موجخیز حادثه، توفان انقلاب
افکند بر صوامع افلاک اضطراب
سیلاب تاب سوز، فرو ریخت از سحاب
«خاموش محتشم که به سوز تو آفتاب
از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد»
زد خامۀ تو، تا رقم از ماتم حسین
داغی به دل شراره زد، از پرچم حسین
افکند باز و لوله، در عالم حسین
«خاموش محتشم، که ز ذکر غم حسین
جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد»
دردا، که روزگار عزایی چنین نکرد
ساز جهان، به شور نوایی چنین نکرد
این بیشکیب ناله، به نایی چنین نکرد
«تا چرخ سفله بود، خطایی چنین نکرد
بر هیچ آفریده، جفایی چنین نکرد»
-
بند پنجم ترکیب بند استاد مشفق کاشانی
شب شعله خیز با نفس آتشین رسید
صبح از هراس دی، به دم واپسین رسید
آه سحر، به ساحت جان آفرین رسید
«چون خون ز حلق تشنۀ او بر زمین رسید
جوش از زمین به ذروۀ عرش برین رسید»
-
با کاروان کربلا
این دل شوریده همچون نی، نوا دارد هنوز
نالهها از جان به شور نینوا دارد هنوز
ای حسین ای تشنه کام کربلا، در ماتمت
جویبار خون، نشان از چشم ما دارد هنوز
-
ترکیب بند عاشورایی استاد مشفق کاشانی
با هر بنای ظلم، که بنیاد کردهای
کانون عدل و عاطفه بر باد کردهای
وز فتنه سرنگون علم داد کردهای
«ای چرخ، غافلی که چه بیداد کردهای
وز کین چهها، درین ستم آباد کردهای»
-
علمدار
در شعلۀ نگاه تو، نقشی نبست آب
موج هزار آینه در خود شکست آب
زان لعل لب که جوش زد از آتش عطشدرگیر و دار حادثه، طرفی نبست آب
بند دوازدهم
ترکیب بند عاشورایی استاد مشفق کاشانی
جان جهان به شور تو در پیچ و تاب شد
انگیخت گرد و، سایه کش آفتاب شد
بر چید خیمگی شب، و روز حساب شد
«خاموش محتشم که دلسنگ آب شد
بنیاد صبر و خانۀ طاقت خراب شد»
زین جویبارها که سرازیر شد به خاک
ترسم شوند خلق، به دریای خون هلاک
زین مرثیت، که گشت، گریبان صبر چاک
«خاموش محتشم، که ازین حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد»
زین نوحه بر فراز زمین، بام آسمان
افروختی چراغ سخن را به جاودان
با هر کلام، شعله بر آوردی از زبان
«خاموش محتشم، که ازین شعر خونچکان
در دیده، اشک مستمعان خونِ ناب شد»
جن و ملک شدند برین پهنه اشکریز
در ماتم سری، که جدا شد به تیغ تیز
برخاست از نهاد جهان، شور رستخیز
«خاموش محتشم، که ازین نظم گریه خیز
روی زمین به اشک جگرگون خضاب شد»
این نوحه، در خزان گلستان حیدری است
در ذکر دردهای حریم پیمبری است
در بزم غم، چو شعلۀ جانسوز آذری است
«خاموش محتشم، که فلک بسکه خون گریست
دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد»
در موجخیز حادثه، توفان انقلاب
افکند بر صوامع افلاک اضطراب
سیلاب تاب سوز، فرو ریخت از سحاب
«خاموش محتشم که به سوز تو آفتاب
از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد»
زد خامۀ تو، تا رقم از ماتم حسین
داغی به دل شراره زد، از پرچم حسین
افکند باز و لوله، در عالم حسین
«خاموش محتشم، که ز ذکر غم حسین
جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد»
دردا، که روزگار عزایی چنین نکرد
ساز جهان، به شور نوایی چنین نکرد
این بیشکیب ناله، به نایی چنین نکرد
«تا چرخ سفله بود، خطایی چنین نکرد
بر هیچ آفریده، جفایی چنین نکرد»