- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۰۸
- بازدید: ۲۶۸۴
- شماره مطلب: ۱۹۰۰
-
چاپ
به مناسبت ولادت امام حسن (ع)
قبل از حسین، آقا! تو قلبش را ربودی
آیینهای، عکس خدا در سینه داری
تصویری از آیات در آیینه داری
هر آیه از آیینهات تفسیر رنگی است
در عمق چشمانت چه دریای قشنگی است
در دستهایت یاکریمان لانه دارند
وقت قنوتت قدسیان پیمانه دارند
نوشیدم امشب با مَلَک ساغر به ساغر
هی ریخت ساقی هی زدم تا جام آخر
هی از قلم مِی میچکید و مینوشتم:
سرمست آقای جوانان بهشتم
امشب تو را میگیرد احمد از خدا اجر
رویت سلامٌ فیه حتی مطلع الفجر
با نان و خرما میرسی، من هم یتیمم
اما نه خرما، مست لبهای کریمم
میزد به پایت بوسه لبهای مدینه
ای خوش به حال نیمه شبهای مدینه
گفتم مدینه، یار یاد از اصفهان کرد
آمد دل از من برد و روی از من نهان کرد
گفتند یک بار آمدی تا تخت فولاد
بفرست عطری، ای سلیمان! باز با باد
میخانۀ خاکی غبارش هم شراب است
اِنعام صحن خاکیت هم بیحساب است
باور نخواهم کرد اگر تو مجتبایی
وقتی بدانی قاسم است اسمم نیایی
قبل از حسین، آقا! تو قلبش را ربودی
فهمید بابا نه، تو سلطان وجودی
دستت چنان با عاشقی او را بغل کرد
تا بی تو بودن مرگ را پیشش عسل کرد
روح تو را از نور زهرا آفریدند
از اسم تو اسماء حسنا آفریدند
نام حسن یعنی تمام حُسن دنیا
حالا من و دست کریم آل طاها
-
سه ساله دختر که زدن نداره
زدن نداره
دختری که رمق به تن نداره
راه میرم آروماین پا که نای دویدن نداره
-
نامت غزل را محو نوری در ازل کرد
با نان و خرما میرسی، من هم یتیمم
اما نه خرما، مست دستان کریمم
میزد به پایت بوسه لبهای مدینه
ای خوش به حال نیمه شبهای مدینه
-
غم عشقت بیابان پرورم کرد
من از مشهد، من از تبریز، از شیراز و کرمانم
من از ری، اصفهان، از رشت، از اهواز و تهرانم
نمیدانم کجایی هستم، اما خوب میدانم
هوایی هستم و آوارهای در مرز مهرانم
-
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
میروی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا
ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود
به مناسبت ولادت امام حسن (ع)
قبل از حسین، آقا! تو قلبش را ربودی
آیینهای، عکس خدا در سینه داری
تصویری از آیات در آیینه داری
هر آیه از آیینهات تفسیر رنگی است
در عمق چشمانت چه دریای قشنگی است
در دستهایت یاکریمان لانه دارند
وقت قنوتت قدسیان پیمانه دارند
نوشیدم امشب با مَلَک ساغر به ساغر
هی ریخت ساقی هی زدم تا جام آخر
هی از قلم مِی میچکید و مینوشتم:
سرمست آقای جوانان بهشتم
امشب تو را میگیرد احمد از خدا اجر
رویت سلامٌ فیه حتی مطلع الفجر
با نان و خرما میرسی، من هم یتیمم
اما نه خرما، مست لبهای کریمم
میزد به پایت بوسه لبهای مدینه
ای خوش به حال نیمه شبهای مدینه
گفتم مدینه، یار یاد از اصفهان کرد
آمد دل از من برد و روی از من نهان کرد
گفتند یک بار آمدی تا تخت فولاد
بفرست عطری، ای سلیمان! باز با باد
میخانۀ خاکی غبارش هم شراب است
اِنعام صحن خاکیت هم بیحساب است
باور نخواهم کرد اگر تو مجتبایی
وقتی بدانی قاسم است اسمم نیایی
قبل از حسین، آقا! تو قلبش را ربودی
فهمید بابا نه، تو سلطان وجودی
دستت چنان با عاشقی او را بغل کرد
تا بی تو بودن مرگ را پیشش عسل کرد
روح تو را از نور زهرا آفریدند
از اسم تو اسماء حسنا آفریدند
نام حسن یعنی تمام حُسن دنیا
حالا من و دست کریم آل طاها