- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۰۵
- بازدید: ۳۲۹۴
- شماره مطلب: ۱۸۰۵
-
چاپ
بانو! تو هم گفتی حسین، اشکت روان شد؟
تو میروی و تازه غم ها پا بگیرد
بعد از تو تنهاییِ من معنا بگیرد
بانو! فقط نام تو اُمّ المؤمنین است
آن زن اگر چه نام زیبا را بگیرد
با رفتن تو گوشهای از خانه، تنها
زانوی غم را در بغل، زهرا بگیرد
از بس که دلتنگ تو میگردد یتیمم
شبها کنار قبر تو احیا بگیرد
بهتر که رفتی و ندیدی بین کوچه
رنگ کبودی زیر چشمش جا بگیرد
بانو! تو هم گفتی حسین، اشکت روان شد؟
با روضه خواندنهای تو دلها بگیرد
آری در عاشورا میان قتلگاهش
دعوا سرِ پیراهنش بالا بگیرد
نامرد! با خنده سرِ از تن جدا را
در پیش روی زینب کبری بگیرد...
-
حنجرم آتش گرفت
از شرار زهر کینه پیکرم آتش گرفت
از جفای همسرم، خاکسترم آتش گرفت
همدم نا آشنایم، قاتل جانم شده
از جسارتهای او پا تا سرم آتش گرفت
-
جاروکش فرش عزایت جبرئیل است
آمد محرّم نبض عالم ایستاده
از حرکتش حتّی زمین هم ایستاده
ما پیرو دستور «فابک للحسین» یم
بر آفتاب دیده، شبنم ایستاده
-
لحظۀ پرواز
جادۀ وصل علی و فاطمه هموار بود
لحظۀ پرواز روح حیدر کرّار بود
رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانیاش
یعنی اینکه جوشش زخم سرش بسیار بود
-
ﺟﺎﺭﻭﮐﺶ ﻓﺮﺵ ﻋﺰﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺍﺳﺖ
ﺁﻣﺪ ﻣﺤﺮﻡ، ﻧﺒﺾ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺘﺶ ﺣﺘّﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩﻣﺎ ﭘﯿﺮﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ « ﻓﺎﺑﮏ ﻟﻠﺤﺴﯿﻦ» ﯾﻢ
ﺑﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﺒﻨﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
بانو! تو هم گفتی حسین، اشکت روان شد؟
تو میروی و تازه غم ها پا بگیرد
بعد از تو تنهاییِ من معنا بگیرد
بانو! فقط نام تو اُمّ المؤمنین است
آن زن اگر چه نام زیبا را بگیرد
با رفتن تو گوشهای از خانه، تنها
زانوی غم را در بغل، زهرا بگیرد
از بس که دلتنگ تو میگردد یتیمم
شبها کنار قبر تو احیا بگیرد
بهتر که رفتی و ندیدی بین کوچه
رنگ کبودی زیر چشمش جا بگیرد
بانو! تو هم گفتی حسین، اشکت روان شد؟
با روضه خواندنهای تو دلها بگیرد
آری در عاشورا میان قتلگاهش
دعوا سرِ پیراهنش بالا بگیرد
نامرد! با خنده سرِ از تن جدا را
در پیش روی زینب کبری بگیرد...