- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۲۳
- بازدید: ۲۱۸۶
- شماره مطلب: ۱۷۴۵
-
چاپ
مدح حضرت عباس (ع)
مىشود آفتاب شبها ماه
کار دارند عاشقان با شب
بهترین فرصت تمنا شب
مزد امشب نماز فردا شب
من مناجات مىکنم با شب
شب مناجات مىکند با ماه
سر ماه است عمامۀ خورشید
دست ماه است نامۀ خورشید
تن ماه است جامۀ خورشید
ماه یعنى ادامۀ خورشید
مىشود آفتاب شبها ماه
سر و کارم که با سحر افتاد
جگر من به دردسر افتاد
خواب در چشمها اگر افتاد
بار ما گردن قمر افتاد
همه خوابیدهاند الا ماه
اشکهاى مرا جگر گفتند
به من از کودکى شرر گفتند
از ابوالفضل بیشتر گفتند
اشتباه است اگر قمر گفتند
تازه یک چشم اوست صدتا ماه
تا کنار حسین ما رفتیم
تا که باب الحسین را رفتیم
با ابوالفضل کربلا رفتیم
هر کجا رفت و هر کجا رفتیم
جلو انداخت کار ما را ماه
همه در محضرش وضو دارند
از سر کویش آبرو دارند
و توسل به دست او دارند
بعد ازین اهل بیت عمو دارند
چه عمویی ببین سراپا ماه
چشمهایش همان جلالش باد
ماه قربان آن جمالش باد
صلوات خدا به بالش باد
شیر امالبنین حلالش باد
کیست عباس: کوه، دریا، ماه
بیشتر جلوه مىکنى در شب
مىشود با تو دیدنىتر شب
وقت وصل است وقت آخر شب
شب که از راه مىرسد هر شب
ماه را مىکند تماشا ماه
و چه کوچه پى گدا مىگشت
سنگ در دست او طلا مىگشت
سایبان سه سالهها مىگشت
آنقدر بین کربلا مىگشت
دور زینب به جاى زهرا ماه
غیر از امالبنین ندیده کسى
چشم او را نبین، ندیده کسى
ماه را در زمین ندیده کسى
هیچ جا این چنین ندیده کسى
تشنه لب آفتاب، سقا ماه
چشمهایش به خیمهها افتاد
مشک هم زیر دست و پا افتاد
هیبتش از سر و صدا افتاد
دستهایش جدا جدا افتاد
شد ستاره ستاره حالا ماه
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
مدح حضرت عباس (ع)
مىشود آفتاب شبها ماه
کار دارند عاشقان با شب
بهترین فرصت تمنا شب
مزد امشب نماز فردا شب
من مناجات مىکنم با شب
شب مناجات مىکند با ماه
سر ماه است عمامۀ خورشید
دست ماه است نامۀ خورشید
تن ماه است جامۀ خورشید
ماه یعنى ادامۀ خورشید
مىشود آفتاب شبها ماه
سر و کارم که با سحر افتاد
جگر من به دردسر افتاد
خواب در چشمها اگر افتاد
بار ما گردن قمر افتاد
همه خوابیدهاند الا ماه
اشکهاى مرا جگر گفتند
به من از کودکى شرر گفتند
از ابوالفضل بیشتر گفتند
اشتباه است اگر قمر گفتند
تازه یک چشم اوست صدتا ماه
تا کنار حسین ما رفتیم
تا که باب الحسین را رفتیم
با ابوالفضل کربلا رفتیم
هر کجا رفت و هر کجا رفتیم
جلو انداخت کار ما را ماه
همه در محضرش وضو دارند
از سر کویش آبرو دارند
و توسل به دست او دارند
بعد ازین اهل بیت عمو دارند
چه عمویی ببین سراپا ماه
چشمهایش همان جلالش باد
ماه قربان آن جمالش باد
صلوات خدا به بالش باد
شیر امالبنین حلالش باد
کیست عباس: کوه، دریا، ماه
بیشتر جلوه مىکنى در شب
مىشود با تو دیدنىتر شب
وقت وصل است وقت آخر شب
شب که از راه مىرسد هر شب
ماه را مىکند تماشا ماه
و چه کوچه پى گدا مىگشت
سنگ در دست او طلا مىگشت
سایبان سه سالهها مىگشت
آنقدر بین کربلا مىگشت
دور زینب به جاى زهرا ماه
غیر از امالبنین ندیده کسى
چشم او را نبین، ندیده کسى
ماه را در زمین ندیده کسى
هیچ جا این چنین ندیده کسى
تشنه لب آفتاب، سقا ماه
چشمهایش به خیمهها افتاد
مشک هم زیر دست و پا افتاد
هیبتش از سر و صدا افتاد
دستهایش جدا جدا افتاد
شد ستاره ستاره حالا ماه