مشخصات شعر

کعبۀ هاج و واج را دیروز، در معمای خود رها کردی

ساربان غریب می‌خواهی این همه مست را کجا ببری؟

تشنه آورده‌ای که آب دهی، یا به سرچشمۀ بقا ببری؟

 

کعبۀ هاج و واج را دیروز، در معمای خود رها کردی

یک قبیله ذبیح آوردی غرق خون تا دل از مِنا ببری

 

کاش می‌شد که بی‌صدا ... اما تو سرا پا خروش و فریادی

خبر داغ عشق آوردی، نه نمی‌شد که بی صدا ببری

 

و ستون‌های آسمان لرزید لحظه‌ای که قرار شد دل را

از قد و قامت علی ببُری، صاف و یکدست تا خدا ببری

 

سر و انگشت و پیرهن یک سو، سجده بر خاک کرده تن یک سو

خواستی این چهار رکعت را پیش لیلا جدا جدا ببری

 

قصه را مادری جوان دیروز در کمرگاه کوچه کرد آغاز

به گلوگاه نی رسیدی تا قصه را تو به انتها ببری

 

لطف قرآن به طرز خواندن توست، والضحی چشم‌های روشن توست

و اذا الشَّمسُ کُوّرَت تنِ توست که در آغوش بوریا ببری

 

بیت آخر میان خواهش و اشک می‌رسد بی‌قرار و می‌داند

در پی یک بهانه می‌گردی، تشنه‌ای را به کربلا ببری

کعبۀ هاج و واج را دیروز، در معمای خود رها کردی

ساربان غریب می‌خواهی این همه مست را کجا ببری؟

تشنه آورده‌ای که آب دهی، یا به سرچشمۀ بقا ببری؟

 

کعبۀ هاج و واج را دیروز، در معمای خود رها کردی

یک قبیله ذبیح آوردی غرق خون تا دل از مِنا ببری

 

کاش می‌شد که بی‌صدا ... اما تو سرا پا خروش و فریادی

خبر داغ عشق آوردی، نه نمی‌شد که بی صدا ببری

 

و ستون‌های آسمان لرزید لحظه‌ای که قرار شد دل را

از قد و قامت علی ببُری، صاف و یکدست تا خدا ببری

 

سر و انگشت و پیرهن یک سو، سجده بر خاک کرده تن یک سو

خواستی این چهار رکعت را پیش لیلا جدا جدا ببری

 

قصه را مادری جوان دیروز در کمرگاه کوچه کرد آغاز

به گلوگاه نی رسیدی تا قصه را تو به انتها ببری

 

لطف قرآن به طرز خواندن توست، والضحی چشم‌های روشن توست

و اذا الشَّمسُ کُوّرَت تنِ توست که در آغوش بوریا ببری

 

بیت آخر میان خواهش و اشک می‌رسد بی‌قرار و می‌داند

در پی یک بهانه می‌گردی، تشنه‌ای را به کربلا ببری

۱ نظر
 
  • سمانه ۱۳۹۵/۰۱/۲۴

    در بیت دوم منظور از کعبۀ هاج و واج چی هست ؟

  • پاسخ نویسنده متن ۱۳۹۵/۰۱/۲۴

    به کعبه صنعت تشخیص داده و یک صفت انسانی را به آن نسبت داده است.

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×