- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۰۱
- بازدید: ۱۳۸۱
- شماره مطلب: ۱۶۳۲
-
چاپ
به مناسبت ولادت حضرت عباس (ع)
راه بهشت
عاشق اگر شدم، اثر چشمهای توست
اصلاً تمام زیر ِ سرِ چشمهای توست
دلهای ِ سنگ را به نگاهی طلا کنی
این کیمیاگری هنر چشمهای توست
باید غزل قلم به دواتِ عسل زند
حالا که صحبت شکر چشمهای توست
بعد از ابوتراب، تمام حجاز و شام
مبهوت جرأتِ جگر چشمهای توست
کال و رسیده! گندم ری را خریدهای
این خصلتِ بخر- ببر چشمهای توست
آیا بهشت میبریام یا نمیبری!؟
محشر خدا پی ِ نظر چشمهای توست
با کاروان گریه سرانجام میرسم
راه بهشت از گذر چشمهای توست
تا إن یکاد صبح و شبِ زینب تو هست
بال فرشتهها سپر چشمهای توست
خرده گرفتهاند که اغراق می کنم!
تیر سه شعبه دربه در چشمهای توست
اینجا مدینه نیست، به فکر نقاب باش
مُشتی حسود دوروبر چشمهای توست
بالای نیزه گریۀ شرمندگی فقط
از روضههای ِ معتبر چشمهای توست
لعنت به حرمله؛ که به دنبال نیزهها
سایه به سایه همسفر چشمهای توست
-
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد
از لالههای پرپرم چیزی نگویم
-
استاد درس رزم علمدار کربلا
شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن
اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن
یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف
یا مظهر العجایب عالم، شه نجف
-
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است
در کوچهها، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه، جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
-
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
به مناسبت ولادت حضرت عباس (ع)
راه بهشت
عاشق اگر شدم، اثر چشمهای توست
اصلاً تمام زیر ِ سرِ چشمهای توست
دلهای ِ سنگ را به نگاهی طلا کنی
این کیمیاگری هنر چشمهای توست
باید غزل قلم به دواتِ عسل زند
حالا که صحبت شکر چشمهای توست
بعد از ابوتراب، تمام حجاز و شام
مبهوت جرأتِ جگر چشمهای توست
کال و رسیده! گندم ری را خریدهای
این خصلتِ بخر- ببر چشمهای توست
آیا بهشت میبریام یا نمیبری!؟
محشر خدا پی ِ نظر چشمهای توست
با کاروان گریه سرانجام میرسم
راه بهشت از گذر چشمهای توست
تا إن یکاد صبح و شبِ زینب تو هست
بال فرشتهها سپر چشمهای توست
خرده گرفتهاند که اغراق می کنم!
تیر سه شعبه دربه در چشمهای توست
اینجا مدینه نیست، به فکر نقاب باش
مُشتی حسود دوروبر چشمهای توست
بالای نیزه گریۀ شرمندگی فقط
از روضههای ِ معتبر چشمهای توست
لعنت به حرمله؛ که به دنبال نیزهها
سایه به سایه همسفر چشمهای توست
ولادتت ، ولادت عشق بود ؛ دیدارت رؤیای من