- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۰۲
- بازدید: ۳۰۱۰
- شماره مطلب: ۱۵۹۷
-
چاپ
به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
مزرعۀ سیب
سرود قمری عاشق نوید میلاد است
بشیر خوش خبر روز عید میلاد است
نماز شکر اقاقی به سمت قبلۀ نور
وضو گرفتن مریم ز آب دجلۀ نور
نسیم صبح، به جشن ترانه آمده است
به سوی شهر مدینه شبانه آمده است
سر منارۀ گل قاصدک اذان داده
مسیر مزرعۀ سیب را نشان داده
صدای چاوش ناقوس میرسد بر گوش
چراغ صومعه را باد میکند خاموش
ز عطر سیب تمام مدینه مدهوش است
درخت تاک در آغوش باغ بیهوش است
عجب شبی، همه جا رد نور میبینم
عجب شبی، چقدر کوه طور میبینم
شبی بزرگ، شب آفرینش مهتاب
شب تجلی ذات مقدس ارباب
شب تبسم خالق برای خلقت عشق
شب سجود ملائک به پای حضرت عشق
چه افتخار عظیمی است بهر اهل سما
شوند خادم دربار سید الشهدا
شب شکفتن گل خندۀ لب مولا
شب ظهور مسیحای حضرت زهرا
سکوت پنجرهها منطقی و سنجیده
حسین داخل گهواره تازه خوابیده
ستارهها همه مات کران چشمانش
شدند معتکف آسمان چشمانش
هزار یوسف مصری اسیر لبخندش
هزار حاتم طائی فقیر لبخندش
غرور حیدریاش جلوه ای ز ایمانش
بهشت اصلی فطرس، بهشت چشمانش
حسین فاطمه تا خنده بر پیمبر کرد
تمام آینهها را همیشه کافر کرد
ضریح لعل لبش بوسهگاه پیغمبر
شکسته قلب دقایق ز آه پیغمبر
کنار زخم جگر کاسهای نمک میدید
لبان کودک خود را ترک ترک میدید
تبسم نبوی از لبانشان افتاد
به یاد روضۀ دندان وخیزران افتاد
-
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد
از لالههای پرپرم چیزی نگویم
-
استاد درس رزم علمدار کربلا
شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن
اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن
یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف
یا مظهر العجایب عالم، شه نجف
-
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است
در کوچهها، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه، جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
-
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
مزرعۀ سیب
سرود قمری عاشق نوید میلاد است
بشیر خوش خبر روز عید میلاد است
نماز شکر اقاقی به سمت قبلۀ نور
وضو گرفتن مریم ز آب دجلۀ نور
نسیم صبح، به جشن ترانه آمده است
به سوی شهر مدینه شبانه آمده است
سر منارۀ گل قاصدک اذان داده
مسیر مزرعۀ سیب را نشان داده
صدای چاوش ناقوس میرسد بر گوش
چراغ صومعه را باد میکند خاموش
ز عطر سیب تمام مدینه مدهوش است
درخت تاک در آغوش باغ بیهوش است
عجب شبی، همه جا رد نور میبینم
عجب شبی، چقدر کوه طور میبینم
شبی بزرگ، شب آفرینش مهتاب
شب تجلی ذات مقدس ارباب
شب تبسم خالق برای خلقت عشق
شب سجود ملائک به پای حضرت عشق
چه افتخار عظیمی است بهر اهل سما
شوند خادم دربار سید الشهدا
شب شکفتن گل خندۀ لب مولا
شب ظهور مسیحای حضرت زهرا
سکوت پنجرهها منطقی و سنجیده
حسین داخل گهواره تازه خوابیده
ستارهها همه مات کران چشمانش
شدند معتکف آسمان چشمانش
هزار یوسف مصری اسیر لبخندش
هزار حاتم طائی فقیر لبخندش
غرور حیدریاش جلوه ای ز ایمانش
بهشت اصلی فطرس، بهشت چشمانش
حسین فاطمه تا خنده بر پیمبر کرد
تمام آینهها را همیشه کافر کرد
ضریح لعل لبش بوسهگاه پیغمبر
شکسته قلب دقایق ز آه پیغمبر
کنار زخم جگر کاسهای نمک میدید
لبان کودک خود را ترک ترک میدید
تبسم نبوی از لبانشان افتاد
به یاد روضۀ دندان وخیزران افتاد
کاش شود پنجشنبه ای کربلا در حرمت باشیم ما