- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۱۳
- بازدید: ۱۳۹۶
- شماره مطلب: ۱۴۰۶
-
چاپ
بر تو چه گذشت...
در یورش آن سپاه بر تو چه گذشت
بی یاور و بی پناه بر تو چه گذشت
لشگر همه سوی تو هجوم آوردند
در گودی قتلگاه بر تو چه گذشت
آوای ضعیف العطش میآمد
تو بودی و شمر و... آه بر تو چه گذشت
لب تشنه به روی خاک جان میدادی
ای کشتۀ بی گناه بر تو چه گذشت
میکرد حکایت از سخنهای مگو
بی تابی ذوالجناح... بر تو چه گذشت
در علقمه دیدند همه اشک تو را
هنگام فراق ماه بر تو چه گذشت
میسوخت درآخرین نگاهت زینب
در شعلۀ آن نگاه بر تو چه گذشت
-
ارکان عالم
شش گوشهی ضریح تو ارکان عالم است
هفت آسمان برای تو مشغول ماتم است
جبریل نوحهخوان و ملائک به سر زنان
عرش خدا به یاد تو لبریز از غم است
-
سرش را بسته بودند
تمام کودکانت خسته بودند
و روی خاکها بنشسته بودند
چه خالی بود جای دست عباس
سرش را روی نیزه بسته بودند
-
امشبی را ...
بوی ایثار و شهادت بوی خون میآید
عشق از پردهی اسرار برون میآید
این سوی معرکه آوای جنون میآید
آن سوی معرکه پیوسته قشون میآید
-
میرفتی ...
پناه قافلۀ بی پناه! میرفتی
بهرغم دلهرۀ ذوالجناح میرفتی
کسی برای تو دیگر نمانده بود آقا!
تو یک تنه به دل آن سپاه میرفتی
بر تو چه گذشت...
در یورش آن سپاه بر تو چه گذشت
بی یاور و بی پناه بر تو چه گذشت
لشگر همه سوی تو هجوم آوردند
در گودی قتلگاه بر تو چه گذشت
آوای ضعیف العطش میآمد
تو بودی و شمر و... آه بر تو چه گذشت
لب تشنه به روی خاک جان میدادی
ای کشتۀ بی گناه بر تو چه گذشت
میکرد حکایت از سخنهای مگو
بی تابی ذوالجناح... بر تو چه گذشت
در علقمه دیدند همه اشک تو را
هنگام فراق ماه بر تو چه گذشت
میسوخت درآخرین نگاهت زینب
در شعلۀ آن نگاه بر تو چه گذشت