- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۷/۲۴
- بازدید: ۲۱۶۲
- شماره مطلب: ۱۳۳۱
-
چاپ
شعر عاشورایی خواجوی کرمانی
گوشوار عرش
آن گوشوار عرش، که گردون جوهری
با دامنی پر از گهرش بود مشتری
درویش ملک بخش و جهاندار خرقه پوش
خسرو نشان صوفی و سلطان حیدری
در صورتش معین و در سیرتش مبین
انوار ایزدی و صفات پیمبری
در بحر شرع لولوی شهوار و همچو بحر
در خویش غرقه گشته، ز پاکیزه گوهری
اقرار کرد حر یزیدش، به بندگی
خط بازداده روح امینش به چاکری
لب خشک و دیده تر شده از تشنگی هلاک
وانگه طفیل خاک درش خشکی و تری
از کربلا بدو، همه کرب و بلا رسید
آری همین نتیجه دهد ملک پروری
شعر عاشورایی خواجوی کرمانی
گوشوار عرش
آن گوشوار عرش، که گردون جوهری
با دامنی پر از گهرش بود مشتری
درویش ملک بخش و جهاندار خرقه پوش
خسرو نشان صوفی و سلطان حیدری
در صورتش معین و در سیرتش مبین
انوار ایزدی و صفات پیمبری
در بحر شرع لولوی شهوار و همچو بحر
در خویش غرقه گشته، ز پاکیزه گوهری
اقرار کرد حر یزیدش، به بندگی
خط بازداده روح امینش به چاکری
لب خشک و دیده تر شده از تشنگی هلاک
وانگه طفیل خاک درش خشکی و تری
از کربلا بدو، همه کرب و بلا رسید
آری همین نتیجه دهد ملک پروری