- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۲/۱۹
- بازدید: ۴۱۹۶
- شماره مطلب: ۱۱۶۷
-
چاپ
آن صبر باشکوه خدا، زینب
میآید از نهایت تنهایی، یال بلند اسبِ رها در باد
این سرخ، یالِ اسبِ پریشان است، یا لحظههای خون و خدا در باد؟
میآید و هراس من از این است، کاین قامت بلند چه خواهد شد
آن صبر باشکوه خدا، زینب، آیا هنوز مانده به جا در باد؟
این چشمهای ابری پا در زای، طوفان عنقریبِ شگفتی را
در ژرفنای پستی قومی تلخ، خواهد نمود سخت به پا در باد
آشوب لحظههاست که میبارد، از خطبههای شعلهور سرکش
اینک که مانده است به جا آری، تنها صدا، صداست صدا در باد
میآید و اگرچه نمیدانم سنگینی غرامت این غم را
میآید و درست نمیدانم درد از کجاست تا به کجا در باد...
آن صبر باشکوه خدا، زینب
میآید از نهایت تنهایی، یال بلند اسبِ رها در باد
این سرخ، یالِ اسبِ پریشان است، یا لحظههای خون و خدا در باد؟
میآید و هراس من از این است، کاین قامت بلند چه خواهد شد
آن صبر باشکوه خدا، زینب، آیا هنوز مانده به جا در باد؟
این چشمهای ابری پا در زای، طوفان عنقریبِ شگفتی را
در ژرفنای پستی قومی تلخ، خواهد نمود سخت به پا در باد
آشوب لحظههاست که میبارد، از خطبههای شعلهور سرکش
اینک که مانده است به جا آری، تنها صدا، صداست صدا در باد
میآید و اگرچه نمیدانم سنگینی غرامت این غم را
میآید و درست نمیدانم درد از کجاست تا به کجا در باد...