مشخصات شعر

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی

بند دهم: حضرت ابوالفضل (ع)

 

آن چشم­‌ها که شرم در آن ناگزیر بود

تصویری از حماسه درونِ حریر بود

 

در نینوا، درخششِ آن چهر پُر فروغ

چون رویش ستاره، کنارِ کویر بود

 

وان پرتو ملایم و مهتابیِ وقار

در چهره‌­اش چو هاله ماه مُنیر بود

 

تاریخ شاهد است که آن شهسوار عشق

آزاده‌­ای به عشقِ برادر اسیر بود

 

با مشک، تشنه‌­کام برون آمد از فرات

سیراب شد و لیک ز بارانِ تیر بود

 

انصاف را که خصم زبون در مصافِ او

حتی برای دشمنیِ وی حقیر بود

 

می‌تاخت او به دشمن و من بر لبم شکُفت

اندیشه‌­ای که پیش­ترم در ضمیر بود:

 

آغازِ سرفرازیِ گودالِ کربلا

در ژرفنا و گودیِ روز غدیر بود

 

خون وفا به تیغ جفا ریخت بر زمین

وان تشنگی که ماند به جا، بی­‌نظیر بود

 

با این زبان چگونه تو را می‌توان سرود

بی‌بال کی توان که به معراج پر گشود

 

 

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی

بند دهم: حضرت ابوالفضل (ع)

 

آن چشم­‌ها که شرم در آن ناگزیر بود

تصویری از حماسه درونِ حریر بود

 

در نینوا، درخششِ آن چهر پُر فروغ

چون رویش ستاره، کنارِ کویر بود

 

وان پرتو ملایم و مهتابیِ وقار

در چهره‌­اش چو هاله ماه مُنیر بود

 

تاریخ شاهد است که آن شهسوار عشق

آزاده‌­ای به عشقِ برادر اسیر بود

 

با مشک، تشنه‌­کام برون آمد از فرات

سیراب شد و لیک ز بارانِ تیر بود

 

انصاف را که خصم زبون در مصافِ او

حتی برای دشمنیِ وی حقیر بود

 

می‌تاخت او به دشمن و من بر لبم شکُفت

اندیشه‌­ای که پیش­ترم در ضمیر بود:

 

آغازِ سرفرازیِ گودالِ کربلا

در ژرفنا و گودیِ روز غدیر بود

 

خون وفا به تیغ جفا ریخت بر زمین

وان تشنگی که ماند به جا، بی­‌نظیر بود

 

با این زبان چگونه تو را می‌توان سرود

بی‌بال کی توان که به معراج پر گشود

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×