دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
در حقیقت کربلا هم یادگار مجتبی است

بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی است

گردش مهر و ملک دور مدار مجتبی است

 

خانه‌اش مهمان سرای مردم بیچاره بود

نان گرم و روی خوش، این‌ها شعار مجتبی است

 

در ملائک هیبتی مافوق اسرافیل نیست

او ولی خود بی گمان محو وقار مجتبی است

نیمه­‌ای در کربلا و، در مدینه ماند نیمی

هوش از سر می‌پراند پای این کوچه شمیمی

عطر نانی تازه و شورِ نفس­‌های کریمی

 

بارها این سفره بخشیده ا­ست افطار خودش را

با نگاهِ روزه‌­دارش، بر دل تنگِ یتیمی

 

یا گره خورده است با دل‌­ها نخِ پیراهن او

یا عبایش را تکانده بر سر دنیا، نسیمی

شعر حمیدرضا برقعی در مدح امام حسن (ع)
از لب قاسمش عسل می‌ریخت

زیر پایش خدا غزل می‌ریخت غزلی را که از ازل می‌ریخت آن امامی که تا سحر دیشب روی لب‌های من غزل می‌ریخت آن که در جیب کودکان یتیم قمر و زهره و زحل می‌ریخت

مدح امام حسن (ع)
صلحش برای شیعه هدایت به کربلاست

ای عاشقان به حُسن حسن ابتدا کنید

بر خلق و خوی فاطمی‌اش اقتدا کنید

 

باید که ما شبیه حسن مادری شویم

پس اقتدا به سیرۀ خیرالنسا کنید

چشمان تو محراب سحرهای حسین‌اند

ای عشق ببین حال پریشانی ما را

ای شوق نشان آتش حیرانی ما را

 

ای شور بیاور میِ توفانی ما را

تا صبح ببین ناد علی خوانی ما را

 

ما مرد شرابیم اگر هست بیارید

ما را به در بیت علی مست بیارید

شعر حمیدرضا برقعی برای امام حسن (ع)
کربلای سکوت

هنوز راه ندارد کسی به عالم تو

نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو

 

نسیم پنجرۀ وحی!  صبح زود بهشت

اذا تنفس ِ باران هوای شبنم تو

بذر گردن‌های بی سر عاقبت گل می‌کند

           

نقش می‌بندند بر هر لب، شبی  لبخندها

باز هم مهمان آتش می‌شوند اسپندها

 

نیمه‌ای از ماه، نورانی‌تر از سابق شده است

آب دارد می‌شود شش گوشۀ دل، قندها

 

حوریان، نام تو را از آسمان آورده‌اند

نامه‌ای از حاصل ِ زیباترین پیوندها

به مناسبت ولادت امام حسن (ع)
قبل از حسین، آقا! تو قلبش را ربودی

آیینه‌­ای، عکس خدا در سینه داری

تصویری از آیات در آیینه داری

 

هر آیه از آیینه‌­ات تفسیر رنگی است

در عمق چشمانت چه دریای قشنگی است

مدح امام حسن (ع)
مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن

همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن

سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن

 

گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد

مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن

دو بیتی عاشورایی بابا طاهر
دایم در بلا

عاشق آن به که دایم در بلا بی

ایوب آسا به کرمان مبتلا بی

 

حسن آسا به دستش کاسهٔ زهر

حسین آسا به دشت کربلا بی

غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت

نشد که غورۀ نارس شراب ناب شود

ضریح دامن او دست این گدا نرسید

نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف

شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید

نی‌نامۀ غریبی صحرای نینوا

قصه از ابتدای مدینه شروع شد

در بین کوچه‌های مدینه شروع شد

 

داغی دوباره بر جگر درد و غم زدند

آری دوباره حادثه‌ای را رقم زدند

 

غربت که در حوالی یثرب مقیم بود

این بار نیز قسمت مردی کریم بود

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×