دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خطبۀ شهادت

روزی، تمامِ همّت خود را گذاشتی

در خیمه‌های آتش و خون، پا گذاشتی

 

در کوچه‌های حادثه، همراه کاروان

پا جای پای حضرت زهرا گذاشتی

 

 

آفتاب برج ‌عصمت

 

شام، روشن از جمال زینب کبراستی

سر به زیر افکن که ناموس خدا، این جاستی

 

کن تماشا آسمانِ تابناکِ شام را

کآفتاب برج عصمت از افق، پیداستی

قهرمان صبر

 

ای اختر فضائل و ای آسمان صبر!

ای زینب! ای به گلشن دین، باغبان صبر!

 

گر شد حسینِ تشنه‌جگر، قهرمان عشق

نازم به همتّت! که تویی قهرمان صبر

پی‌خجسته

 

از ذوالجناح، اهل حرم گشته شاه‌جو

از باد جُسته ز‌آن گل بر باد رفته، بو

 

هر یک به دور مرکب و جویای راکبش

وز روی و موی، گَرد برُفتش ز روی و مو

تاج سر

 

در چرخ وجود، محور خورشید است

خاک قدمش تاج سر خورشید است

 

باید که فروغ چشم زهرا باشد

در خانه‌ی ماه، دختر خورشید است

الگو

 

 

الگوی فرشتگان معصوم است او

بر واژه‌ی صبر و عشق، مفهوم است او

 

از خطبه‌ی آتشین او پیدا شد

بانوی قیام، «امّ‌کلثوم» است او

 

درس صبوری

ای زینب دیگر! که جگرسوخته‌ای

چو لاله ز داغ، رخ برافروخته‌ای

 

تو درس صبوری و فداکاری را

پیداست که از فاطمه آموخته‌ای

 

عطر نفس

 

خورشید به پای تو جبین می‌ساید

وصف تو، بسی برتر از این می‌باید

 

از هر سخن تو، «امّ‌کلثوم»! به حق

عطر نفس پاک علی می‌آید

مکتوم

 

شب قدری و قدرت مانده مکتوم

میان شیعه هم هستی تو مظلوم

فقط نام تو را بردیم گاهی

فدای غربتت! یا «امّ‌کلثوم»!

 

آیینه‌دار

ای آینه دار پنج معصوم!

در بحر عفاف، دُرّ مکتوم

 

پرورده‌ی دامن ولایت

مظلومه‌ی خاندان مظلوم

 

شمیم کوثر

 

در علم و فضیلت و ادب، دریایی

در عصمت و صبر و حلم بی‌همتایی

 

سجّاده‌ی تو شمیم کوثر دارد

تو آینه‌ی حقیقی زهرایی

 

 

هم سنگر زینب

 

ای زینب دوّم محمّد!

زهرای دگر به بیت احمد

 

چون خواهر خویش، هست زهرا

قرآن علی به دست زهرا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×