دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ما در ایران دو کربلا داریم

شکر بر منّت خدا داریم

باز هم شوق ربّنا داریم

 

ما ز یمن حضور سبز شما

دلی از عشق با صفا داریم

 

معصومه یعنی نور

هرکس گدایی می‌کند بر ساحت زهرا

باید بیاید قم، بیاید خدمت زهرا

معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا

پیداست در صحن و سرایش جنّت زهرا

 

سمت روضه آمدن طی طریقت کردن است

در میان جمعم اما باز غربت می‌کشم جرم من این است که بار محبت می‌کشم

 

من همین در کنج عزلت آخرش می‌بینمت دودمان هجر را بعدش به عزلت می‌کشم

 

بزم عزا

ما از حسین قول شفاعت گرفته‌ایم با یا حسین از همه سبقت گرفته‌ایم

روز الست هر که به چیزی رسید و ما  عشق حسین را به امانت گرفته‌ایم

کربلا در دلش تداعی شد

بی عبا بود و نیمه جان می‌رفت

 کودک او دوان دوان می‌رفت

 

کربلا در دلش تداعی شد

 گویی امروز ساربان می‌رفت

 

روزگار پروانه

مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی

که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی

 

جواب هر چه که باشد، نوازش است مرا

خدا کند بنوازد مرا ولو به لنی

 

صحن بقیع است، کربلای مدینه

باز گرفته دلم برای مدینه

باز نشسته دلم به پای مدینه

 

شکر خدا عاشق دیار حبیبم

شکر خدا که شدم گدای مدینه

 

حسین گفتن تو عرش را تکان داده

هر آنکه از سوی تو انتخاب خواهد شد

به ذره بودن خود آفتاب خواهد شد

میان طایفه مرجع حساب خواهد شد

فقیر دست تو عالی جناب خواهد شد

 

تکرار شد مصیبت پروانه باز هم

آقاى بى کسى که غم ارثیه داشته

انسى به داغ مادر انسیه داشته

کنج ‌اتاق خویش حسینیه داشته

با اهل خانه مجلس مرثیه داشته

 

باور کنیم حرمت تو مستدام بود؟

دارم برای رنگ تنت گریه می‌کنم

پای نفس نفس زدنت گریه می‌کنم

 

باور کنیم حرمت تو مستدام بود؟

یا بردن تو بردن با احترام بود؟

 

بوی محرم

دل من یاد محرم، به خدا حیران ست

یازده ماه وجودم همه سرگردان ست

 

دیر نیست آن شب پر شور که ما می‌گوییم

«عصر فردا بدنش زیر سم اسبان ست»

 

بانی ترویج عاشورا تویی

از حدیث لوح می‌آید مقامات اینچنین

که ندارد هیچ کس جز تو کرامات اینچنین

مانده درتوصیف یک شأن تو ابیات اینچنین

سال‌ها محکوم عشق توست، نیات اینچنین

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×