دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
فریضۀ عشق

غزل فریضۀ عشق است و از نوافل نیست بهشت با غزل مدح تو معادل نیست

به موی تو شب و باروی تو سحرکردم کسی که دل به تو نسپرده است، بیدل نیست

چه گویمت؟ حیدری دوباره

رسیده پیغمبری دوباره به عاشقان دلبری دوباره

امیری و سروری دوباره ادامۀ کوثری دوباره

گل لبخند سیدالشهدا

مدینه و گل لبخند سیدالشهداست شب است و خانۀ ثارالله و چراغ هداست

خدا عجب پسری داده بر امام حسین که پای تا به سر آیینۀ رسول خداست

 

ای وارث خون گلوی سر بریده

دستی بده تا که بگیرم دست‌هایت

چشمی بده تا که کنم گریه برایت

 

دست توسّل دارم و چشم تمنّا

می‌دوزم امشب بر بلندای عطایت

 

جمال جمیل

الا که نور و صفا، آفتاب از تو گرفت

ستاره سرعت سیر و شتاب از تو گرفت

به جلوه‌‌های جمال تو ماه خیره شده است

شکوه وحی در‌آیینه‌ات ذخیره شده است

تو عطر گلشن یاسین، شکوفۀ یاسی

تو با پیامبرعشق اشبه الناسی

طلوع آفتاب و نعت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)

سپیده‌دم که ز تأثیر مهر نورانی

سپهر گشت چو گاو سپید پیشانی

 

قلوب تیره قبطیّ شام شد روشن

چو کرد خور، ید و بیضای چور عمرانی

 

فرار کرد شب از پیش روشنایی روز

چنان‌ که اهرمن از قاریان قرآنی

شفاخانه

 

عبّاس که عشقِ هر جگرسوخته است

از چار امام، عشق آموخته است

 

عالم به شب ولادتش چشم امید

بر باب شفاخانه‌ی او دوخته است

شفاخانه

 

عبّاس که روح عقل، دیوانه‌ی اوست

عشق، آیتی از غیرت مردانه‌ی اوست

 

آماده‌ی مهمانی بیمارانش

در عید ولادتش شفاخانه‌ی اوست

خورشید کربلا

مردم که به عشق، جان فشانند تو را

 بر مردمک دیده نشانند تو را

 

خورشید تمام کربلاها! عبّاس!

 در پیش حسین، ماه خوانند تو را

 

 

یک قدم

 

عبّاس که در عشق دلى یک‌دله داشت

 در دشت جهاد، پرچم قافله داشت

 

یک روز پس از برادر آمد به جهان

 یعنى ز حسین، یک قدم فاصله داشت

 

خورشید و ماه

چون صبح‌دم سوّم شعبان گردید

 خورشید رخ حسین، تابان گردید

 

در نیمه‌شب چهارم شعبان هم

 ماه رخ عبّاس نمایان گردید

 

عیدی

 

اى روشنى مکتب توحیدى ما!

 از سینه ببر ملال نومیدى ما

 

شد عید ولادت تو اى ساقى عشق!

 با دست بریده‌ات بده عیدى ما

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×