دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
داغ سنگین

این داغ بزرگی است، جگر می‌فهمد

سنگین‌تر از آن نیست، کمر می‌فهمد

 

افتاد علی اکبر و... بابایش...وای

باید که پدر شوی، پدر می‌فهمد

 

محمد با علی

از پیمبر یا خدا دربارۀ حیدر بپرس

یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس

 

معنی مرد خدا را نیمه شب از نخل‌ها

معنی شیر خدا را روز از لشکر بپرس

شکرخند حسین

در بند کسی باش که در بند حسین است

گلواژۀ لب‌هاش شکرخند حسین است

 

آنکس که گلت را به یکی «فاطمه» گفتن

آدم بنموده است هنرمند، حسین است

لب خشکیده‌ات فرات حیات

ای که دادی به دست ما پرچم

با غمت کرده‌ای مرا همدم

 

لطف خود را بیا و افزون کن

تا شوم با غم دلت محرم

دست تو سویی، مشک سویی

افتادی و هرکس که در دور و برت بود

با نیزه یا شمشیر بالای سرت بود

 

دست تو سویی مشک سویی دشمنت باز

راضی نشد، در فکر دست دیگرت بود

قامت معیار

آنجا که حرف قامت بالابلندهاست

گر بگذری قیامت بالابلندهاست

 

جایی که قامتت شده معیار، وصف سرو

در نوع خود ملامت بالابلندهاست

 

تو جعفر طیار دشت کربلایی

تو کیستی؟ لب تشنۀ جام بلایی

فرماندۀ کل قوای کربلایی

 

سقایی و سردار مقطوع الیدینی

باب العطا باب الکرم باب الحسینی

سرمایه‌های آخر

دیدم خودم بال و پرت می‌ریخت عباس

دشمن چگونه بر سرت می‌ریخت عباس

 

می‌خواستم ‌جمعت کنم‌ تا خیمه آرم

دیدم دوباره پیکرت می‌ریخت عباس

 

علقمه عطر گل یاس گرفت

چه بلایی است خدایا به سرم آمده است؟

از ره دور غمی در نظرم آمده است

 

تا پذیرای غمی سخت شوم، باردگر

اشک غم بدرقۀ چشم ترم آمده است

حروف مقطعه

طوفان تیر، کار عمو را خراب کرد

این مشک پاره،  نقشۀ او را بر آب کرد

 

می‌خواست «یا سکینه» به قولش عمل کند

باران تیر،  سخت عمو را جواب کرد

 

شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند

علقمه گفتم و دیدم دلم از پا افتاد

یاد لب‌های علی اصغر و دریا افتاد

 

علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست

تیر آنقدر به او خورد که از نا افتاد

گریۀ افسوس

عمود خوردی و سرو و صنوبرم پاشید

صدا زدی که بیا، کاسۀ سرم پاشید

 

همینکه تا برسم قطعه قطعه‌ات کردند

قد بلند امیر دلاورم پاشید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×