دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
هم بازی

          

زخم‌هایم شده این لحظه مداوا مثلاً چشم کم سوی من امشب شده بینا مثلاً

 

آمدی تا که تو هم بازی دختر بشوی؟ باشد ای رأس حنا بسته! تو بابا مثلا

حتّی دل فرشته برایش گرفته بود

در آن سحر، خرابه هوایش گرفته بود حتّی دل فرشته برایش گرفته بود        با آستین پارۀ پیراهن خودش جبریل را به زیر کسایش گرفته بود

خورشید شام تار خرابه

       

حالا که آمدی دگر از پیشمان نرو خورشید شام تار خرابه! بمان، نرو  

دیگر بس است بی تو سفر، جان به لب شدم دق می‌کنم اگر بروی، مهربان! نرو

بوی سیب

مثل قدیم آمده‌ای باز در برم

با بوی سیب گیسوی خود در برابرم

 

مثل قدیم آمدی امّا نمی‌شود

تا سوی دامنت بِدوم، پر در آورم

 

این چشم وا نمی‌شود امّا تو باز کن

سیرم ببین و بعد بگو: وای مادرم!

الهی صورتش آتش بگیرد!

       

به زحمت تکیه بر دیوار می‌کرد گهی این جمله را تکرار می‌کرد

الهی صورتش آتش بگیرد! که با سیلی مرا بیدار می‌کرد

السّلام علیکِ یا بنت الحسین

      

دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید

شمیم توست که با آب و تاب می‌آید

 

به صبح دولت من آسمان خورد غبطه

که نیمه شب به برم آفتاب می‌آید

دعای خسته‌دلان

          

دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید

شمیم توست که با آب و تاب می‌آید

 

به صبح دولت من آسمان خورد غبطه

که نیمه شب به برم آفتاب می‌آید

 

مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام

         

صبا! برو به نجف، نزد بوتراب امشب

بگو بیا سوی شام از ره ثواب امشب

 

که گرد ماه ولا، انجم هدایت دین

به خواب رفته و لب­ تشنه بهر آب امشب

همدم درد

            

هیچ کس در شام با دردانه‌ات همدم نشد

هیچ کس جز عمه زینب همدم دردم نشد

 

حرف‌های عمه مرهم بود بر زخمم، ولی

هیچ کس بر زخم‌های عمه‌ام مرهم نشد

مهربانی‌ها

 

چون که افتادند آل‌اللَّه به راه

                        راهشان افتاد اندر قتلگاه

 

ز اشتران، خود را به زیر انداختند

                        شور رستاخیز بر پا ساختند

اشارۀ بوسه

بغضی نشسته بر دل خونم نظاره‌ای

آتش گرفته جان و دلم با اشاره‌ای

 

انگار آسمان به زمین آمده ببین

خورشید سر نهاده به پای ستاره‌ای

گریه نگذاشت

دلخوری نیست در این قافله از هیچ کسی

به خدا من که ندارم گله از هیچ کسی

 

خواب بودم اگر از پشت شتر افتادم

طلبی نیست در این مسئله از هیچ کسی

 

بعد از آن نیمه شب و گم شدن و تنهایی

نگرفتم نفسی فاصله از هیچ کسی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×