دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دختر فاطمه و ابن زیاد؟

کاروان تا به در شهر رسید                                                  لحظه‌ها تلخ‌تر از زهر رسید

 

کوفیان هلهله برپا کردند                                                                  خون دل عترت زهرا کردند

بوی سیب

 

آورد از بهشت خدا بوی سیب را

بر شانه‌های علقمه مشکی غریب را

 

آیینه دار سفرۀ هفت‌آسمان کند

میراث دار جنّت و کوثر حبیب را

آینه‌دار

منّت کشیدن از تو چه کار مبارکی است

آشفته‌ات شدن چه وقار مبارکی است

 

باید که نار عشق تو خاکسترم کند

اصلاً کنار تو چه کنار مبارکی است

کشتی ناخدای اقیانوس

 

مانده بر خاک تشنۀ صحرا، گام تلماسه‌های اقیانوس

ردّ خاکستری که می‌پیچد، بر نفس‌های گرم هر ققنوس

 

خاک را با تلاطمی خونین، آشنا کرده تربت گل‌ها

قصّه‌ی سرخ ظهر عاشورا، با نگاه غزل شده مأنوس

به مناسبت میلاد حضرت زینب (س)
مهتاب در حجاب

آنان که مشق اشک مرتب نوشته‌اند

با خط عشق این همه مطلب نوشته‌اند

 

آنان که بال گریه درآورده‌اند را

هم دوش انبیاء مقرب نوشته‌اند

خون‌بهای عشق

 

قرآن به روی نیزه تلاوت کند غریب، آیات کهف با نفس دلربای عشق

گل‌ها به‌رسم مهر به دامن نهاده‌اند، خورشید سر برهنۀ آل عبای عشق

 

آیینه باز شور تماشا گرفته است، در سینه باز عشق تو مأوا گرفته است

محراب هم به سوگ تو نجوا گرفته است، شب با طنین گام سحر هم‌صدای عشق

به مناسبت میلاد حضرت زینب (س)
خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر

رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست

مه مبارک میلاد زینب کبراست

 

دهید مژده به ختم رسل که این مولود

ولادت دگر پارۀ تنت زهراست

سرود جاری عزت به موج موج فرات

سلام رسم هدایت، سلام  راه نجات طنین آیۀ غیرت، سلام آب حیات  دوباره از تو سرودن، تب ِ قلم و دوات  و من سه نقطۀ اشکم چکیده از کلمات   

شاه‌ماهی‌ها

 

مشک از دست شاه‌ماهی‌ها

تشنه لب روی ساحل افتاده

ناگهان شانه‌های دریا را

موج سنگین غم تکان داده

با اسب خطبه بر سر آن قوم تاختم

می‌رفتم و گدازه صفت می‌گداختم

تا دیده‌ام یکایکشان را شناختم

 

رد گشتم از صف صدقات و نگاه‌ها

در هر ردیف قافیه‌ها را نباختم

کوتاه سروده
چه اشکی دارد امشب زینب تو

فدای ذکر یارب یا رب تو

چه اشکی دارد امشب زینب تو

 

به لب آورده جان کاروان را

به هر چوبی که می‌زد بر لب تو

 

میلاد عشق تا قصّۀ سرخ لبّیک

 

خدا شراب تو را در دهان گل‌ها ریخت، شمیم عشق تو در باغ کهکشان پیچید

فرشتگان همه سرمست کوثرت بودند، که ماه روی گلت را به این جهان بخشید

 

به یمن مقدم سبزت جهان منوّر شد، حریر ظلمت شب‌ها ستاره پرور شد

زمین به هرم نفس‌هایتان معطّر شد، ترانه‌های سحر از لبت تبسّم چید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×