دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خوش به حال جبرائیل

سلام حضرت بانو گدا نمی‌خواهی؟

عزیز ضامن آهو، گدا نمی‌خواهی؟

 

دلم گرفته به غم خو، گدا نمی‌خواهی؟

شدم اسیر هیاهو گدا نمی‌خواهی؟

 

ما در ایران دو کربلا داریم

شکر بر منّت خدا داریم

باز هم شوق ربّنا داریم

 

ما ز یمن حضور سبز شما

دلی از عشق با صفا داریم

 

معصومه یعنی نور

هرکس گدایی می‌کند بر ساحت زهرا

باید بیاید قم، بیاید خدمت زهرا

معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا

پیداست در صحن و سرایش جنّت زهرا

 

ورود به شام

به سوی یار از ندارها سلام می‌رسد

خوشیم این سلام‌ها به آن امام می‌رسد

 

شدیم بی نصیب از نظارۀ رخش ولی

نگاه لطف او به ما علی الدوام می‌رسد

 

قوس صعود

تشریف تو بر حدوث کاری است جلی

آنسان که به کائنات تشریف علی

 

از قوس صعود غبغبت دانستم

کرده است نزول، حق به طفلی بغلی

 

بعد تو، من شعله شدم، سوختم

گرچه در آغوش کشیدم تو را

گریه چنان شد که ندیدم تو را

 

اکبر و اصغر همگی کوثرند

لیک من تشنه گزیدم تو را

 

رقیۀ موسی ‌بن جعفر

روز تولدت به غلط روز دختر است

در اصل روز آمدنت، روز خواهر است

 

شادند از حضور تو اهل جهان ولی

خوشحالی امام رضا جور دیگر است

 

شد تداعی ولادت زینب

ای جمالت بهار، معصومه

کرمت ماندگار، معصومه

 

یادگار امام هفتم ما

ای رضا را قرار، معصومه

 

من کربلا می‌خواستم یک عمر

پر می‌کشد مرغ دلم سمت حرم بانو

دیر آمدم، دیر آمدم، دیر آمدم بانو

 

آرامم و با هر قدم گم می‌شود انگار

در من هیاهوی خیابان ارم بانو

 

بر حسین خانواده، زینب کبری شدی

تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی

مریم قدیسۀ ذریۀ طاها شدی

 

یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم

قبلۀ عرشی ترین سجادۀ دنیا شدی

 

ما شاعرت شدیم، ولی محتشم نشد

هرکس به احترام مقام تو خم نشد

آقا نشد، بزرگ نشد، محترم نشد

 

دل خسته بود و راهی این آستانه شد

دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد

 

نوبر شجر نور

شجر نور، نوبر آورده

بحر توحید، گوهر آورده

 

آسمان ولایت و عصمت

بهر خورشید، اختر آورده

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×