دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
چشمان کور

ماندم که چرا سینۀ غم چاک نشد یا کور دو چشم قوم ناپاک نشد

فرزند ابوتراب بر روی زمین بی غسل و کفن ماند و سه شب، خاک نشد

 

خواب سرخ

بس که نی در نینوا افتاده است  

نایی دشت از نوا افتاده است

ناله‌ها در پرده‌ای از نقش خون  

می‌کشد دل را به صحرای جنون

 

دفن شهدا

 

مقام قُرب خدا یا بهشت اهل ولاست؟

بهشت اهل ولا یا زمین کرببلاست؟

 

ورق‌ورق شده هفتاد و دو کتاب خدا

به هر ورق ز دم تیغ، آیه‌ها پیداست

ضریح اطهر

 

چون بدان وادی رسیدند آن گروه

گلشنی دیدند با فرّ و شکوه

 

عشق بر پا کرده این خرگاه را

کرده روشن، آفتاب و ماه را

قطعۀ حصیر

هان ای بنی اسد سفری، نینوا کنید

با قریه‌ی مجاورتان هم وفا کنید

 

جای ستاره‌های خدا بر زمین نبود

آیا به خار و خس تنشان را رها کنید

مطلع فجر خدا سورۀ مریم داری

یک جهان روضه و یک ماه محرم داری

آه، آقای غریبم چقدر غم داری 

 

تا ابد هم که بخوانند همه مرثیه‌ات

باز هم روضۀ ناخوانده به عالم داری 

سوم امام...

بعد از سه روز پیکر سرخش کفن نداشت یوسف‌ترین شهید خدا پیرُهن نداشت از بس که نیزه خون تنش را مکیده بود حتی توان و قدرت ناله زدن نداشت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×