دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
رنگ گرم

یک تکه صحرا می‌کشم بر بوم نقاشی

اندوه چادر می‌زند در بوم نقاشی

 

یک آسمان زرد و یک خورشید خون‌آلود

از موج گرما می‌شود تر بوم نقاشی

از بهشت فراتر

با دست‌های مؤمن خود می‌رفت، مردی که از قبیلۀ باور بود

فکر خودش نبود زمانی که در فکر بچه‌های برادر بود

 

با دست‌های مؤمن خود می‌رفت، تا آب را خلاصه کند در عشق

در واژه‌نامۀ دل او انگار، معنای آب و عشق برابر بود

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×