دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بانگ جرس

کسی نبوده که بار مصیبتی نکشیده

گلی نرُسته که داغ دلی ز خار ندیده

 

چه عیش بوده که آخر، قرین نگشته به ماتم؟

چه رنگ بوده که از چهره، عاقبت نپریده؟

شام غم

 

در شام غم، خرابه چو شد، جای‌گاهشان

شد روزشان سیاه، چو بخت سیاهشان

 

هم متّکا و مسند‌شان، خاک بی‌کسی

هم نور‌بخش محفلشان، شمع آهشان

وداغ غم‌زدگان

نه سیر مَرغزار و نه بُستانم آرزوست

نه نُزهت چمن، نه گلستانم آرزوست

 

ای مایۀ نجات! به اشک عزای تو

محو خطا ز دفتر عصیانم آرزوست

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×