دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
با بودن تو

 

مرهم به زخمِ دل به جز از سوزِ آه نیست

روزی چو روزگار من از غم، سیاه نیست

 

خواهم که سیر بینمت، آن گه سفر روم

باید چه چاره کرد؟ که تاب نگاه نیست

چراغ مهر و ماه

دل امام زمان، زین عزا پریشان است

 که مرقد دو ولی خدای، ویران است

 

به شهر سامره شد، قبّه‌‏ای خراب کز آن

 زمین و عرش و سماوات، نور باران است

 

آغوش‌عمو

 

«این پسر کیست؟ که گل صورت از او دزدیده است

سیزده بار زمین، دور قدش گردیده است»[i]

 

وقت میدان شدنش، کاش حسن آن ‌جا بود!

تا ببیند چه گلی، در چمنش، روییده است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×