کرب و بلا: کاروان امام حسین (ع) پس از توقف کوتاهی در منزلگاه زرود، به مسیر خود ادامه دادند و شبانگاه 22 ذی‌الحجه به منزلگاه «ثعلبیه» رسیدند.1

ثعلبیه از منزلگاه‌های راه مکه به کوفه و تقریبا یک سوم از این مسیر است. برخی منابع اقامت «ثعلبه بن عمرو» در این منطقه را علت نامگذاری آن دانسته‌اند و برخی نیز گفته‌اند به این دلیل بوده است که «ثعلبه بن دودان بن اسد»، برای نخستین بار در این منطقه حفاری کرده است، 2

 

«عبدلله بن سلیمان» و «منذر بن مشعل» چنین می‌گویند که بعد از اتمام سفر حج قصد داشتیم به کاروان حسینی ملحق شویم تا بدانیم سرنوشت او چه می‌شود. به همین دلیل با شتاب حرکت کردیم تا در منزلگاه زرود به کاروان امام رسیدیم. ناگهان مردی از اهل کوفه را دیدیم که با مشاهده حسین بن علی (ع) و همراهانش راه خود را عوض کرد. حسین اندکی ایستاد، گویا می‌خواست با او صحبت کند اما پشیمان شد.

در ادامه راه برای اینکه از اخبار کوفه مطلع شویم، خود را به مرد کوفی رساندیم، نام و نسب خود را گفتیم و از نام قبیله‌اش پرسیدیم: پاسخ داد که از قیبله اسدی است. از اخبار کوفه پرس و جو کردیم، مرد کوفی پاسخ داد: از کوفه بیرون نیامدم، مگر دیدم که «مسلم بن عقیل» و «هانی بن عروه» را کشته بودند. پای آنها را گرفته و در بازار می‌کشیدند.

با شنیدن سخنان مرد به دنبال حسین بن علی حرکت کردیم تا در ثعلبیه به او رسیدیم. نزد او رفتیم و بعد از سلام عرض کردیم: خبری داریم، اگر خواهی آشکار بگوییم و یا در نهان!

امام به اصحاب خود نگاهی کرد و فرمود: من از اینها چیزی پنهانی ندارم. آنگاه خبر شهادت مسلم و هانی را خدمت امام عرض کردیم. امام محزون شده و چند بار آیه استرجاع را قرائت کرده و سپس این ایه را قرائت کردند: « مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»3

 

به امام عرض کردیم: شما را به خدا با اهل‌بیت خود از همین جا بازگرد که در کوفه یار و یاوری نداری و می‌ترسیم مردم به دشمنی تو برخیزند. حسین به اولاد مسلم نگریست و نظر آنها را پرسید: گفتند سوگند به خدا باز نمی‌گردیم تا انتقام خون او را بگیریم یا آنچه او چشیده را ما هم بچشیم. سپس حسین (ع) رو به ما کرد و فرمود: زندگی پس از اینها بر من گوارا نیست و داستیم که عزم رفتن دارد.4

 

حسین (ع) محزون از شهادت یاران و خشنود به همراهی فرزندان

در «مقتل الحسین» خوارزمی چنین نقل شده است: هنگامى که امام حسین (ع) ثعلبیه رسید، با همراهان خود فرود آمدند، بعد از ساعتی خواب کوتاهی امام را فرا گرفت، سپس گریان از خواب برخاست.

على بن حسین (ع) با مشاهده حال پدر عرض کرد: پدرجان! خداوند دیدگانت را گریان نکند .سبب گریه تو چیست؟ امام پاسخ داد: فرزندم! در خواب دیدم سوارى در برابرم ایستاد و گفت: «اى حسین! شما شتابان مى‌روید و مرگ با شتاب شما را به بهشت مى‌برد!»، پس دانستم که از مرگ ما خبر مى‌دهد.

على اکبر عرض کرد: پدر جان! آیا ما بر حق نیستیم؟! امام فرمود: آرى، فرزندم! سوگند به خدایى که بازگشت همه بندگان به سوى اوست، بر حقیم.

على بن حسین (ع) در پاسخ به پدر بزرگوارشان عرض کرد که پس، از مردن باکى نداریم. امام خشنود شده و فرمودند: خداوند به تو بهترین پاداشى که از ناحیه پدرى به فرزندش داده مى‌شود، عطا فرماید.5

 

گفت‌وگوی امام با «اباهره ازدی»

هنگامی که کاروان کم کم برای حرکت آماده می‌شد، «اباهره ازدی» نزد امام آمد و عرض کرد: چه باعث شد از حرم خدا و جدت بیرون آیی؟ امام در پاسخ فرمودند: «ای اباهره، بنی‌امیه مالم را گرفتند و دستم را خالی کردند، صبر کردم. آبروی مرا بردند، پدر و مادرم را دشنام دادند، باز هم صبر کردم. اما دست از من بر نداشته و خواستند خونم را بریزند، گریختم. اما به خدا قسم! این گروه مرا می‌‌کشند و خدای عزوجل لباس ذلت را بر ایشان خواهد پوشانید و شمشیرهای قاطع و جمعیتی قوی بر ایشان مسلط خواهد شد.6

 

حسین (ع) سحر 23 ذی‌الحجه برای ادامه سیر آماده شد و به غلامان و خادمان خود فرمود: آب بیشتر بردارند و حرکت کنند.7

 

____________________________________________________________

پی‌نوشتها:

1- بازخوانی مقتل الحسین (ع)،تصحیح یاسین حجازی، ص 181.

2- حموی، معجم‌البلدان، ج2، 78.

3- سوره احزاب،آیه 33.

4- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص299؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص75.   

5- مقتل الحسین خوارزمى، ج 1، ص 226؛ ابن اعثم، الفتوح، ج5، ص70-71.

6- بحار الانوار، ج44، ص367-368.  

7- بازخوانی مقتل الحسین (ع)،تصحیح یاسین حجازی، ص 183.