اختصاصی کرب و بلا، عبدالحسین طالعی؛ پژوهشگر تاریخ اسلام در یکی از سلسله برنامههای شبهای خیمه به نقد و بررسی کتاب «نفسالمهموم» اثر شیخ عباس قمی؛ پرداخت و در ابتدای سخنان خویش به این نکته اشاره کرد که اکنون هشتاد سال از رحلت این عالم ربانی و محدث شهیر عالم تشیع میگذرد.
وی ادامه داد: شیخ عباس قمی مشهور به محدث قمی در سال 1359 هجری قمری مصادف با 1319 هجری شمسی دار فانی را وداع گفت و در سال 89 به مناسبت هفتادمین سالگرد رحلت ایشان، همایشی در قم برگزار شد که حاصل این همایش تدوین بیش از 30 جلد کتاب بود که برخی از آنها تجدید چاپ شدند و برخی نیز همچون کتاب «محدث ربانی» و «شناختنامه محدث قمی» حاوی مجموعه مقالاتی برگزیده پیرامون شخصیت علمی وی، برای نخستین بار به زیور چاپ آراسته شدند.
طالعی با اشاره به اینکه برای شناخت هر چه بیشتر و بهتر شخصیت محدث قمی باید به کمی عقبتر و سرچشمه آن پرداخت، گفت: با توجه به مسیر تحصیلی و تحقیقاتیام، علاقهای در من نسبت به تراجم و شرح احوال و برخی عبرتهای تاریخی ایجاد شد که به این واسطه با توسل به برخی منابع مکتوب به رجال دینی و علمی به عنوان شخصیتهایی تأثیرگذار بر روی انسانهای بزرگی، رهنمون شدم که آنها نیز به نوبه خود در زندگی برخی چهرهها و شخصیتهای مطرح متأخر خویش اثرگذار بودهاند.
این عاشورا پژوه در ادامه افزود: در این سیر مطالعاتی متوجه این نکته شدم که لزوماً رجال دینی آنهایی نیستند که رسانهای و مطرح شده و همواره نام آنها بر سر زبانهاست بلکه در این مسیر ممکن است به نامهایی برخورد کنیم و با دنیاهایی آشنا شویم که تاکنون کشف نشدهاند و به این واسطه دریچهای باز شود و نام و آوازه آنها را به جهت خدمتی که به دین کردهاند را شنیده و با ایشان انس بیشتری بگیریم.
این پژوهشگر دینی تصریح کرد: شخصاً در این غور و جستجو به شخصیتهایی همچون «آقابزرگ تهرانی» که خود کتابشناس و رجالشناس برجستهای است برخورد کردم و یا «شیخ عباس قمی» که شخصیت او را فراتر از آنچه به واسطه «مفاتیح الجنان» است یافتم؛ انسانی اخلاقی، واعظ، مورخ و از طرفی ادیب و محدث که با وجود همه این ابعاد اما همواره خود را ساده گرفته و در دسترس محققان و پژوهشگران قرار داده است. او از جمله انسانهایی است که در عین وزین بودن و تشخص علمی اما خیلی سرراست و ساده، داد سخن داده و بدون تکلف علم خود را نشر داده است که همین سادگی و در عین حال عمیق و استواری برای شخص من جالب بود.
محدث نوری، نخ تسبیح اغلب رجال شیعی است که در حوزه تاریخ اسلام و شیعه گردهم آمده اند
طالعی اظهار داشت: در بررسی شرح حال بزرگانی همچون شیخ عباس قمی، آقابزرگ تهرانی، شیخ محمدباقر بیرجندی که همگی از سرآمدان تاریخ شیعی هستند، به نامی برخورد کردم که تصور میکنم نخ تسبیح همه این افراد است که همچون دانههایی گرد هم آمدهاند، شخصی به نام «میرزا حسین نوری» که به محدث نوری نیز مشهور است تا جاییکه احساس میکنم با رسیدن به چنین نام بزرگی، این همه سال تحقیق و مطالعه شخص من به بیراهه نرفته است.
وی با اشاره به اینکه محدث نوری متوفی سال 1320 هجری قمری است، گفت: ماجرای برخورد من به چنین نام بزرگی که باید آن را در رأس این هرم قرار داد مربوط به سال 77 میشود؛ شخصیتی که علیرغم همه بزرگی و وقار علمیاش اما در مسیر تاریخی که طی شده است بسیار مورد بیمهری و کملطفی قرار گرفته است تا جایی که اعتقاد دارم اگر محدث نوری به درستی شناخته شود از آنجا که همانطور که گفتم در رأس این هرم است، سایر افراد موجود در بدنه این هرم از جمله شیخ عباس قمی نیز به درستی شناخته خواهند شد.
این محقق و پژوهشگر اسلامی تأکید کرد: سال 78 و با رسیدن من به این نام بزرگ، کتابی به چاپ رسید که در مورد محدث نوری نهایت انصاف را به خرج داده و به ابعاد شخصیتی او به عنوان استاد محدث قمی و بسیاری دیگر از رجل دینی پرداختی مناسب داشت؛ فردی که شیخ عباس قمی خود را مدیون او میداند تا جایی که پس از مرگش، وصیت میکند در نجف اشرف، او را پایین پای استادش به خاک بسپارند.
طالعی خاطر نشان کرد: نگارش این کتاب پس از تحقیقاتی که من در زندگی محدث نوری انجام دادم منجر به پاسخ به چند علامت سؤالی شد که من همواره با خود داشتم و اینکه مثلاً چگونه میشود شخصی همچون شیخ محمدجواد بلاغی که از شاگردان محدث نوری است علاوه بر اشراف بر زبان عربی و عبری، زبان فرانسوی و انگلیسی نیز یاد میگیرد و حتی به این زبانها نیز کتاب دارد در حالیکه همین اکنون هر کسی در نجف صحبت از زبان عبری کند، او را کافر میخوانند و البته چنین اتفاقی به دور از ذهن نیست چرا که او نیز شاگرد محدث نوری است با نزدیک به 30 وجه شخصیتی متفاوت که هر کدام از شاگردانش نیز 5 یا 6 وجوه شخصیتی را از استاد خود به اثر برده باشند، قطعاً به چنین شخصیتهایی با وجوه گوناگون بدل خواهند شد؛ شخصیتی که لحظهای سر از پای نمیشناخت، و علاوه بر تألیفات گرانسنگی که از خود برحای گذاشته، اهتمام ویژهای نیز به تهیه کتابهای کهن شیعه داشته و با شناسایی آنها و مقابلهشان، به تصحیح و ترویج و چاپ مجدد آنها میپرداخته است.
«لؤلؤ و مرجان» آخرین کتاب تألیفی مدث نوری است
سردبیر کتاب شیعه گفت: شیخ فضلالله نوری که همگی ما او را به عنوان شخصیت سیاسی دوران مشروطه میشناسیم خواهرزاده و داماد محدث نوری بوده است و محدث نوری به کمک او به تشخیص و گردآوری مجموعه کتابهایی در تهران روی آورد تا به این واسطه به منظور ضرورتها و رفع خلأهایی که در زمینه تألیفات عالم تشیع، خود کمبودهایی را احساس می کرد به تألیف کتابهایی بپردازد که علاوه بر رفع نیازها، از مرزهای فرهنگی و عقیدتی شیعه نیز محافظت و حراست نماید که به عنوان نمونه، منجر به تألیف کتابی تحت عنوان «لؤلؤ و مرجان» شد که آخرین کتاب او بود و خود دلیل نگارش این کتاب را برطرف ساختن بسیاری از تحریفات و محتواهای نادرستی میدانست که متأسفانه در محافل مذهبی رخنه کرده و در منابر توسط وعاظ و سخنرانان مکرراً عنوان میشد که او خود منشأ این تحریفات را هندوستان میدانست و به واسطه ذوق تاریخی و دلسوزی که داشت برای رفع چنین تحریفاتی شخصاً دست به کار شد و پای در میدان گذاشت.
وی با اشاره به اینکه دیگر تألیف گرانسنگ محدث نوری مجموعه «مستدرک الوسایل» در 30 جلد است، گفت: در چند دهه اخیر به واسطه اهتمامی که امثال شهید مطهری داشتند، شخصیت و تألیفات این متفکر عالم شیعی مطرح و اهمیت شخصیت او مورد توجه قرار گرفت تا جایی که امثال آیتالله شبیری زنجانی که به نظر میرسد در حیطه علمی خود کتابی وجود نداشته باشد که ایشان آن را نخوانده باشند، در برابر «مستدرک الوسایل» محدث نوری، سر کرنش فرود آورده است و یا آخوند خراسانی اذعان میکند که هر کسی در باب مسائل مربوط به عاشورا پرسشهای بیجوابی دارد، قطعاً «لؤلؤ و مرجان» میتواند پاسخی به پرسشهای او باشد.
محدث نوری در تألیف «مستدرک الوسایل» 20 سال وقت صرف کرد
طالعی اهتمام در پیگیری کارهای بزرگان سلف و کارهایی که ممکن بود آنها نیمه آن را رها کرده باشند را از جمله دغدغههای محدث نوری برشمرد، گفت: تألیف «مستدرک الوسایل» حدود 20 سال از محدث نوری زمان گرفت با این حال او در دفتر میرزای شیرازی؛ مرجع عالیقدر آن زمان امور را اداره میکرد و آنچنان اشراف به حوزههای فقهی داشت که خود از جانب میرزای شیرازی پاسخی به استفتائات مراجعان میداد.
وی ادامه داد: نقل است که او یک بار در کربلا و در گذر از بازار این شهر به پیرزنی که چند کتاب در اختیار داشت و آنها را برای فروش آورده بود برمیخورد که اتفاقاً نخستین کتابی که او از بقچه پیرزن برمیدارد، کتابی است که او مدتها به دنبال آن میگشته و برای خرید این کتاب با وجود آنکه نماینده تامالاختیار میرزای شیرازی بوده و پول نیز در اختیار داشته اما شخصاً با فروش البسه خود، آن را تهیه میکند و شروع به خواندن و بلافاصله نگارش حاشیهای بر آن میکند و یا با وجود آنکه در مقطعی به شدت سرگرم نگارش کتاب «مستدرک الوسایل» بوده است اما تلخیص بحارالانوار علامه مجلسی را که به او سپرده شده بود را رد نکرده و امور آن را به یکی از شاگردانش به نام میرزا محمد ارباب میسپرد که گفته میشود ارباب در ریاضت مربوط به تلخیص این کتاب، بینایی خود را از دست میدهد تا اینکه توسط تاجری به نام کمپانی این مجموعه چاپ شود.
طالعی تصریح کرد: او نسبت به برخی هتک حرمتها که به ساحت ائمه وارد میشد حساس بود و در یک مورد در برابر هتک حرمت امام زمان (عج) از جانب مردی به نام «عالوفی» که شاید بتوان گفت او جزئی از همین مشرب فکری جریانات انحرافی امروز همچون داعش است با وجود آنکه درگیر تألیف «مستدرک الوسایل» بود اما موقتاً قلم بر زمین گذاشته و در قالب محتوایی تحت عنوان «کشف الاسرار» محترمانه و در عین متانت پاسخی دندانشکن به او میدهد.
مرحوم دوانی جلد یازدهم «مفاخر اسلامی» را عیناً به محدث قمی اختصاص داده است
وی با اشاره به اینکه شیخ عباس قمی شاگرد و تربیتیافته چنین استاد بزرگی است، ادامه داد: کتابهای زیادی در باب شخصیت محدث قمی نوشته شده است و مرحوم علی رجبی دوانی نیز در نگارش مجموعه «مفاخر اسلامی»، جلد یازدهم خود را که خود به دو بخش تقسیم میشود، سراسر اختصاص به بیان سجایا و ویژگیهای شخصیتی شیخ عباس قمی داده است که البته این مهم با استقرار او در کتابخانه شخصی محدث قمی و جستجو در یادداشت و مدارک برجای مانده از او محقق شد؛ کتابخانهای که بعدها با اجازه نواده محدث قمی خریداری و به کتابخانه ملی منتقل شد.
طالعی تأکید کرد: «بیتالاحزان» دیگر کتاب محدث قمی درباب بیان شخصیت حضرت زهرا (س) است که کتابت آن را در نسخه خطی، افرادی به عهده داشتند با این حال خود او چند سطر ابتدایی این کتاب را به رشته تحریر درمیآورد با این استدلال که میگوید فردای قیامت نمی خواهم شرمنده حضرت فاطمه (س) باشم. در حالیکه کل تحقیق و تألیف این کتاب توسط خود او به انجام رسیده و تنها کتابت آن را کسی دیگری به عهده داشته اما با این حال میخواهد خود نیز سهمی در انشای این کتاب نیز داشته باشد و البته از جمله ویژگیهای شخصیتی او مداومت در تحقیق و مطالعه است و اینکه در فوت زمان خساست زیادی از خود به خرج میداد که باید گفت این خصوصیات را از استاد خود محدث نوری به دست آورده است تا جایی که زمانی که سوار بر اتومبیلی عازم همدان بوده، اتومبیل در راه باز میماند و مسافران آن، نکبت و نحسی شیخ را دلیل خرابی ماشین میدانند و او را از ماشین پیاده میکنند و شیخ بدون آنکه ناراحت شود، زمان زیادی را در کنار جاده به مطالعه و نگارش اختصاص داده تا اینکه کس دیگری او را سوار کرده و به مقصد میرساند.
وی افزود: محدث قمی به شیوه استاد خود محدث نوری عمل کرده و در برههای از زمان به تلخیص کتابهایی پرداخت که از آن جمله «بدایه الهدایه» بود در سی جلد، که به واجبات و محرمات میپرداخت و البته او بخش دیگری را تحت عنوان مستحبات و مکروهات نیز به آن اضافه کرد و کتاب دیگر او «الکناه و القاب» است که نخستین کتاب در شیعه است که به شرح حال رجال و شخصیتهای مطرح عالم شیعه میپردازد.
تبیین منشور بیست بندی در انتهای «نفس المهموم» که شیخ عباس قمی به رعایت بندهای آن تأکید دارد
این پژوهشگر دینی ادامه داد: اما آنچه بیش از همه موجب آوازه شیخ عباس قمی شده، نگارش کتاب «نفس المهموم» است؛ کتابی که آن را در سال 1335 هجری نوشت و انگیزه از نگارش آن را خود جلوگیری از اغلاطی و تحریفاتی برشمرد که در مورد تاریخ عاشورا متداول شده و در محافل حسینی مورد استفاده قرار میگیرد که البته در ادامه از آنجا که تحقیقات خود را در این باب تکمیل میکند، ضمیمهای را به این کتاب اضافه میکند که نام آن را «نفسه المصدور» میگذارد و در پایان آن نیز منشوری در بیست بند ارائه میدهد تا به این واسطه برخی عرفیات و شأنیات در خصوص برگزاری مجالس عزا و برپایی منابر عاشورایی را گوشزد کند؛ نصایحی که خود میگوید اگر رعایت نشود این مجالس تبدیل به چراگاه شیطان خواهد شد.
وی با اشاره به اینکه تاریخ اتمام نگارش این کتاب سال 1342 هجری است، اذعان کرد: محدث قمی در این کتاب مطالبی را به شکل حاشیه و پاورقی آورده است و حتی در تلفظ صحیح برخی واژگان و نام شخصیتها مخاطب خود را نیز هدایت میکند و در ابتدای کتاب از 19 کتاب نام میبرد که مأخذ و منابع تاریخی او در تألیف این کتاب بودهاند که از جمله مهمترین آنها مقتل ابیمخنف بوده است.
طالعی تصریح کرد: به طور قطع رویکرد محدث قمی در نگارش این کتاب، نقلی بوده است و نه تحلی. روایات را با نقل مستقیم و با واسطه از روایانی طرح میکند که ذکر دقیق برخی از آنها آنچنان ادامه پیدا میکند که مثلاً به امام جعفر صادق (ع) میرسد و باید به این نکته اشاره کرد که به هر حال فردی چون او در بیان تاریخی چندان به مانند زمانیکه به طرح حدیثی پرداخته و در آن دقت فراوانی دارد، دقت ندارد و با دید تسامح به آن نگاه کند چرا که نقل تاریخی است.
وی در ادامه گفت: از باب دوم نیز محدث قمی در این کتاب به شرح وقایع پس از مرگ معاویه میپردازد و اینکه چرا از زمان مرگ امام حسن (ع) تا سال 60 هجری یعنی به مدت 10 سال کمتر اطلاعی از شرح زندگی امام حسین (ع) وجود دارد را باید غفلتی دانست که مورخان با وجود اهمیت آن، روا داشتهاند و البته محدث قمی نیز به جهت نبود منابع معتبر، این برهه تاریخی را مورد مداقه قرار داده است.
این پژوهشگر تاریخ اسلام افزود: «نفسالمهموم» چندین بار ترجمه شده است که از جمله مهمترین آنها ترجمه فردی است به نام ابوالحسن شعرانی و البته ترجمهای از شیخ محمدباقر کمرهای نیز داریم و شرحی نیز اخیراً سیدعلی کاشفی خوانساری بر آن نوشته است و یاسین حجازی در قالب کتابی تحت عنوان «آه» آن را سادهنویسی کرده است.
وی در پایان گفت: اما نکته حائز اهمیت آنکه با وجود داشتن چنین مقاتلی همچون «نفسالمهموم» باید با توجه به پیشرفتهایی که در زمینه رسانه صورت گرفته است، اتفاقاتی در ترویج و تبلیغ و بازشناسی آنها صورت گیرد. این کتاب آنچنان ژرف و عمیق است که میتوان دستمایه چندین رساله و پایاننامه دانشگاهی قرار گیرد و به شیوهها و در مدیومهای گوناگون فرهنگی و هنری به آن پرداخت تا مگر از مهجوریت خارج شده و بیشتر مورد توجه و استفاده قرار گیرد.