نام حاج شیخ عباس محمد علی کشوان آلشیخ را چندین بار شنیده بودم و وقتی عازم کربلا شدم قصد کردم هر طور شده این پیرمرد مهربان و نورانی را ملاقات کنم؛ پیرمردی که اجدادش چند قرن پیش، از ایران به عراق مهاجرت کردهاند و 12 نسل از خانوادهاش کلیددار حرم حضرت ابوالفضل علیهالسلام بودهاند و اکثرشان هم در روز عاشورا به دیدار حق شتافتهاند، حالا خودش پس از گذشت 48 سال که خادم و کلیددار این حرم مطهر بوده بهدلیل کهولت سن بازنشسته شده و در خانه به سر میبرد.
عطر و بوی سادگی
از حرم حضرت عباس (ع) که بیرون بیایی و باب قبله را دور بزنی به خیابانی میرسی که در آن از هر کس نام شیخ عباس کشوان را بپرسی تو را تا در خانهاش راهنمایی میکند؛ خانهای در کوچه پس کوچههای کربلا که فاصلهاش تا بینالحرمین تنها 10دقیقه است، جایی که کلیددار کهنسال حرم حضرت عباس (ع) در آن زندگی میکند. حدود ساعت 5 بعدازظهر به خانه شیخ عباس میرسم؛ خانهای کوچک و ساده که از همان ابتدای ورودت آرامشی عجیب را به تو تزریق میکند.
برکات نماز صبح و زیارت عاشورا
وارد اتاق که میشوم تعدادی زائر ایرانی را میبینم که برای ملاقات شیخ عباس منتظر نشستهاند. روی نخستین صندلی مینشینم و چشمان کنجکاوم به سرعت دیوارهای خانه را دور میزند، 2 قاب عکس از شیخ عباس که یکی متعلق به زمان کلیدداریاش در حرم حضرت عباس (ع) است و دیگری عکسی جدیدتر که شاید یک سال پیش گرفته شده، یکدست مبل ساده و یک تلویزیون و دیوارکوبهای قرآنی کل وسایل خانه را تشکیل داده است.
به سمت اتاق شیخ عباس که نگاه میکنم پیرمردی نورانی را میبینم با دشداشهای سفید، روی صندلی نشسته و قرآنی کنار دستش قرار دارد و کمی آن طرفتر بستههای کوچک تربت که به مهمانانش هدیه میدهد. کنار دست شیخعباس، مردی نشسته که معمولا حاضران را دعوت به سکوت میکند تا شیخ عباس باب صحبت را باز کند.
پیرمرد مهربان با لهجهای عربی شروع به صحبت میکند و پس از سلام و خوشآمد با نخستین حرفش تلنگری عجیب را به من وارد میکند؛ «اگر یک روز نماز صبحتان قضا شود یک سال در کارهایتان گره میافتد». حالم دگرگون میشود. حرفهایش را اینطور ادامه میدهد: «در خانهای که نماز خوانده شود، ملائکه خدا در آنجا حاضر میشوند، خواندن زیارت عاشورا هم برکات فراوانی دارد و کلید حل مشکلات است».
افتخار خدمت 500 ساله
شیخ عباس میگوید نام خانوادگیاش یعنی کشوان از شغل کفشداری حرم گرفته شده (در زبان عربی کشوان به معنای کفشداری است) و از 490 سال پیش کلید حرم و سرداب حضرتعباس (ع) دست خاندان او بوده است؛ «اجداد ما برای زائران اهلبیت حرمت زیادی قائل بودند، یادم میآید که یک بار پدرم حاج محمد علی که او هم خادم حرم حضرت عباس (ع) بوده تعریف میکرد یک روز که در حرم را باز میکرده با عربهای بیابانی در صحن مطهر مواجه شده که از لحاظ لباس و نظافت وضعیت مناسبی نداشتند و ممکن بود به دلیل نجاست، صحن حرم را آلوده کنند. با طلوع آفتاب به آنها گفته که آفتاب درآمده و حالا میتوانند بروند اما پدربزرگم که شاهد این صحنه بوده رفتار تندی با پدرم کرده و به او گفته که ای بیحیا تو حق نداشتی به آنها بگویی که بروند! اگر اینجا را نجس میکردند من با محاسنم آن را پاک میکردم، بعد هم برای دلجویی از آنها مقداری پول و خوراک بهشان داد».
عشق به اقوام ایرانی
این کلیددار حرم حضرت عباس (ع) که در طول مدت حضورش در این حرم مطهر معجزات زیادی را دیده به بیان خاطرهای از دیدن یکی از معجزات حضرت عباس (ع) میپردازد و میگوید: «من پشت سر اقوام لر، حتی اگر بیسواد هم باشند نماز میخوانم بس که اینها ساده و بیریا هستند، شب جمعهای بود و ما در حرم قمر بنیهاشم مشغول خواندن دعای کمیل بودیم، حرم تقریبا خلوت بود که دیدم یکی از همین لرهای با صفا با پسربچهای 8-7 ساله در بغل وارد حرم شد و به فاصله 5 متری ضریح حضرت عباس (ع) ایستاد.
پسربچهای که در بغلش بود کاملا فلج بود و تنها چشمها و دهانش حرکت داشت، حتی این بچه قدرت تکلم و شنوایی هم نداشت و مثل یک تکه گوشت در دست پدرش آرام گرفته بود. من دیدم که این مرد با صدای بلند رو به ضریح کرد و گفت: ای ابوالفضل (ع)، من از تو اولاد سالم خواستم، این چه اولادی است که به من دادی، این بچه مریض است و باعث اذیت من شده! از شنیدن این حرفها متعجب شده بودم که ناگهان دیدم این مرد، بچه را به طرف ضریح پرتاب کرد، به طوری که صدای برخورد سر بچه با ضریح حضرت عباس (ع) در کل حرم پیچید و عدهای از بیرون آمدند و سؤال کردند که چه اتفاقی افتاده است؟ این مرد، بچه را پرتاب کرد و خودش از حرم بیرون رفت، من خیلی گریه کردم و از حضرت عباس (ع) خواستم دل این مرد را روشن نگه دارد، بچه را بلند کردم و گوشهای خواباندم، حدود ساعت 2:30 شب بود که دیدم دست و پای بچه تکان میخورد. اول فکر کردم به خاطر بیخوابی اشتباه میبینم، همکارم را صدا زدم اما او هم حرکت دست و پای بچه را تأیید کرد. به سمت پسرک رفتم و سرش را روی پایم گذاشتم، دیدم چشمانش را باز کرد و سراغ پدر و مادرش را گرفت، همان لحظه فهمیدم معجزه شده، به بچه گفتم میتوانی بلند شوی گفت بله و از جایش بلند شد».
شیخ عباس که اشک از چشمانش جاری شده بود ادامه میدهد: «عبایم را روی شانه پسربچهای که بعدا فهمیدم نامش حسین است انداختم، ابتدا او را دور ضریح مطهر طواف دادم و بعد به داخل دفتر بردم. آن موقع اگر معجزهای رخ میداد ما باید همان لحظه به چند جا مثل استانداری، فرمانداری و سازمان اوقاف اطلاع میدادیم، آن زمان مثل الان نبود که معجزات را اعلام نکنند».
گلایههای کلیدار حرم حضرت ابوالفضل (ع)
گلایه این روزهای شیخ عباس از این است که چرا کرامات اهلبیت را به مردم نمیگویند؛ «خیلی بد است که دیگر معجزات را خبر نمیدهند انگار که میخواهند مردم را از اهلبیت دور کنند، خلاصه ما اعلام کردیم و صبح زود هم از بلندگوی حرم، خبر شفای کودک را به مردم دادیم، همان روز وزیر کشور عراق برای دیدن حسین به حرم آمد و از من خواست بپرسم این کودک لحظهای که پرتاب شده چه چیزی دیده است. رو به پسر بچه کردم و گفتم حسین جان وقتی بابا تو را پرتاب کرد چه شد؟ پسرک گفت: من پرتاب نشدم فقط حس کردم روی هوا هستم که یک دفعه دو تا دست از داخل ضریح بیرون آمد و من را گرفت، من را روی زمین گذاشت و به هر جای بدنم که دست کشید آن نقطه از بدنم خوب شد و دوباره این دستها به داخل ضریح برگشت، من آقایی را دیدم که دست نداشت و بدنش خونی بود... چند ساعت بعد پدر بچه که خبر شفا گرفتن فرزندش را شنیده بود وارد حرم شد، پسرش را به آغوش کشید و های های گریه کرد».
پس از صحبتهای شیخ عباس یکی از مداحان که در جمع حضور داشت لحظاتی را برای جمع نوحهخوانی کرد. اشک چشمان شیخ را پوشانده بود و با همان حال شروع کرد به دعا کردن؛ «خدایا به حق حضرت عباس (ع) بلا را از مردم رفع کن، ستم هر ستمگر را به خودش برگردان، آبروی مسلمانان و شیعیان را هر جا که هستند حفظ کن. خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار».
چند جمله حرف حساب
شیخ عباس در صحبتهایش از ارادت حضرت عباس (ع) به حضرتزینب سلام الله علیها میگوید و اینکه وقتی حضرت عباس (ع) نوزاد بود گریه میکرد و تنها در آغوش خواهر بزرگوارش آرام میشده است؛ «هر گاه در زندگی گره و مشکلی برایتان ایجاد شد و به در بستهای خوردید به عباس (ع) پناه ببرید. 2 رکعت نماز بخوانید و پس از آن تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگویید و صد صلوات بفرستید و این را هدیه کنید به حضرت ابوالفضل و حضرت زینب، عباس (ع) را با تمام وجود صدا بزنید و او را به عصمت و آبروی زینب (س) قسم دهید. شک نکنید که آقا شما را دست خالی برنمیگرداند، حتی این نماز و این پناه به عباس (ع)، اعدامی را هم از اعدام نجات داده است». جمع انگار تشنه نصیحت بیشتر است و شیخ با این جملات همه را سیراب میکند: «از امام زمان (عج) پرسیده شد چگونه امامحسین (ع) را زیارت کنیم؟ ایشان 3 بار فرمودند زیارت عاشورا و بار چهارم گفتند زیارت جامعه. من ندیدم در خانهای که زیارت عاشورا خوانده میشود فقر به آن راه پیدا کند، اما من زیارت عاشورا را بالاتر از نماز شب نمیدانم».
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود.
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین ضمن تشکر و قدردانی از شما عزیزان در پیشتیبانی و هدایت این سایت گران سنگ به عرض شما عزیزان می رسانم درسته بعضی اشخاص فیض خدمت در خانواده اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را کسب نموده اند ولی دلیل بر صحت کل گفتار آنها نیست! عزیزان من کلامی که من در متن بالا خوندم از این خادم با اخلاص حرم علمدار کربلا خیلی مرا به فکر فرو برد: «اگر یک روز نماز صبحتان قضا شود یک سال در کارهایتان گره میافتد». که چرا چنین افرادی با این قدمت خدمتگذاری، مطالبی را می فرمایند که صد در صد مخالف قرآن و کرم اهل بیت عصمت و طهارت است، اینکه بارها و بارها خداوند در قرآن کریم خودش را غفور الرحیم بیان می کند و در اصحاب سید الشهدا علیهم السلام داریم که غیر محب بودند یا مسلمان هم نبودند ولی وقتی به درگاه رحمت الهی ولی خدا پای می نهدند، در آن واحد بخشیده می شوند. مگر نه اینکه خداوند در قرآن کریم فرموده هر وقت اراده توبه کنید مرا توبه پذیر مهربان خواهید یافت. عزیزان من این کلام این خادم بزرگواری بلایی بر سر ذهن افراد مذهبی میاره که اگر نمازم قضا شد باید یکسال عذاب و زجر بشکم!!؟ و جای بسی تأسف داره که افراد مذهبی ما در گفتار خودشون دقت نمی کنند. اگر بناست فردی با یک قضای نماز صبح یکسال زجر بکشد و گره به کارش بافتد این صد درصد با آیات قرآن کرم و عدالت رب الکریم مغایرت داره. چرا احساس گناه که بالاترین اثرات مخرب را در افراد مذهبی می گذارد را ترویج می کنید؟ چرا به جای اینکه قبل از نشر این مطالب، توسط کارشاسان محترم خود آن را بررسی فرمایید، نشرش می دهید؟ مگر کسی که نماز صبحش قضا شده، عمدی در کارش بوده؟ یا می خواسته با خدا لج بازی کنه؟ یا مرضی داشته؟ بخدا قسم کسی که نماز صبح می خونه هرگز سر جنگ یا لجبازی با خداوند نداره و همان احساس پشیمانی که در ابتدای صبح برایش پیش می آید و قضای نماز خود را ادا می کند، به خداوندی خدا قسم که بخشیده شده. خواهش می کنم که در انتشار مطالب خود دقت بیشتری نمایید. به خدا قسم خدا خیلی خیلی مهربان تر و بخشنده تر از آنی که در مخیلمان بگنجد، هست اصلا حدی در غفور بودنش و رحیم بودنش نیست چرا یه خدایی رو برای خودمون ساختیم که فقط منتظره حال بنده شو بگیره و عذابش کنه؟ چرا ما خدا را با عقل انسانی خودمون قیاص می کنیم؟ مگر نه اینکه حر بن ریاحی با آن کار عظیمی که در مقابل امام حسین علیه السلام انجام داد وقتی ابراز پیشمانی کرد، خود امام حسین علیه السلام به استقبالش آمد و فرمود سرت رو بالا بگیر و اینطوری احساس گناه رو از این سردار سپاه گرفت. خواهش می کنم مطالبی را که احساس گناه را در افراد زیاد می کنه را نشر ندید. عزیزانم همیشه سربلند و عزتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
با سلام السلام علیک یا حضرت امام حسین(ع)من مشگل دارم شدیدا من متاهلم 27سالمه دنبال کارم کار نیست یا امام حسین (ع)کمکم کن کار پیدا بشه من کار کنم بچه آذربیجانی شرقی سراب زندگی می کنم التماس دعا دارم یا صاحب الزمان کمکم کن