به گزارش پایگاه تخصصی امام حسین علیهالسلام کربوبلا، رئیس مرکز نخبگان و استعدادهای برتر حوزه علمیه و معاون سابق پژوهش حوزههای علمیه میگوید: جامعه از میان نمادهای عاشورا به یک سلسله نمادها، بیش از بقیه توجه کرده است؛ به نماد تشنگی و گریه بسیار توجه کردهایم، اما دو نماد نماز به نشانه توحید و عدالت به نشانه عدالت کلان اجتماعی را کمتر مورد توجه قرار دادهایم؛ همچنان که به نماد اخلاق و زیست زندگی مومنانه به عنوان سبک زندگی حسینی کمتر توجه کردهایم و تشنگی امام حسین (ع) و یارانش و ستم فیزیکی علیه ایشان، ما را بیشتر تحت تاثیر قرار داده است. اشک بر گذشته بسیار ارزشمند است، اما ستمی که امروز بر جهان میگذرد نیز اشک ریختنی است.
او معتقد است که اگر جامعه هزار فریاد یا حسین بزند ولی شاخصهای آرمانی حسین (ع) که زهد، اخلاص و دوری از ریا و زهد فروشی و تملق است را محقق نکند، به اهداف اصلی آن حماسه بزرگ نرسیده است؛ حسین (ع) میخواست انسان وارد عرصههای دیگری از زیست شود و به دو ساحت زیست ارزشمند برسد؛ در گام نخست بر بام انسان بودن و در گام دوم بر بام انسان مومن و مسلمان شیعه بودن بایستد. آنچه در ادامه میآید گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین سید علی عماد است.
چه مواردی میتواند به عنوان آسیبهای احتمالی عاشورا پژوهی، قلمداد شود؟
عاشورا پژوهی مجموعهای است که چند ساحت از اقدام و مطالعه را در بر میگیرد. یک ساحت عمده آن حوزه نظامواره مسائل مربوط و مرتبط با پدیده عاشوراست که از حوزه آشنایی با ذات پدیده، شرایط تحقق آن، عواملی که منتهی به حادثه عاشورا شده، دیدگاهها و انگیزههای آفرینشگران حادثه عاشورا و پیامدها و دستاوردهای او در عرصههای مختلف را در بر میگیرد که نیازمند به شناسایی خوب از مجموعه درختواره حوزه عاشورا و یا به تعبیری نظام ـ مسائل و نظام ـ موضوعات عاشوراست. ضرورت دیگر در عرصه عاشورا پژوهی، ناظر به نوع پژوهشهای آنهاست. قلمرو حادثه عاشورا پدیدهای است که هم مطالعات راهبردی مستند به عاشورا در آن امکانپذیر است؛ هم مطالعات بنیادی در عرصه نظر پدیدآورندگان عاشورا در آن قابل ارائه است و هم مطالعات کاربردی در خور توجهی در این زمینه قابل ارائه است. آن نظام موضوعی اگر مبتنی شود و با نظام تنوع پژوهشها پیوند خورد و از سوی دیگر اگر اخلاق پژوهشهای عاشورایی و انگارههای اخلاقی را ذیل روش تعریف کنیم، معنای خودش را پیدا میکند و اگر ذیل روش هم معنا پیدا نکند به خودی خود خیلی مهم است که ما با چه شاخصها و چه نگاههایی به لحاظ اخلاق، پژوهش عاشورایی را انجام میدهیم.
در این حوزه عمدتا سه ساحت بسیار مهم است: یکی ساحت نظام موضوعات کلان؛ یکی ساحت تنوع مطالعات به لحاظ نوع پژوهش و یکی هم حوزه روش کار است. اگر این سه حوزه مد نظر قرار گیرند، ما باید در گام بعدی به لحاظ عملیات به یک نیازسنجی جامع پژوهشی در عرصه پژوهشهای عاشورایی برسیم. یعنی بگوییم در شرایط موجود برای یک دوره سه، پنج یا ده ساله به چنین پژوهشهایی نیازمندیم و برای توفیق در این کار و برای اینکه به نقشه راه روشنی در مطالعات عاشوایی برسیم، گام نخست، تعریف سند نیازسنجی پژوهشی است. اگر این سند نیازسنجی پژوهشی با اولویتهای خودش تعریف شود، آن وقت میشود ظرفیتهای موجود جامعه ایرانی، اسلامی، شیعی و حوزوی را شناسایی کرد و در یک تقسیم کار بین دستگاهی یا بین جوامع علمی به یک تقسیم کاری رسید که هر کسی گوشهای از کار را بگیرد و ناظر به تنوع آثار، کار را انجام دهد؛ اما اگر عاشورا پژوهی را به معنای فرهنگی آن ببینیم یعنی هر نوع نگاه نگریستن، گفتوگو و مطالعه پیرامون عاشورا و بهرهگیری از امکانات برای نشر معارف عاشورایی باشد که حوزه هنر فرهنگ ارتباطات از هنرهای تجسمی تا هنرهای آوایی را در بر بگیرد، حوزه کاری، گستردهترخواهد شد و در این هنگامه حوزه بهرهگیری از نغمههای موسیقایی گرفته تا پردهها و نمایشهای عاشورایی تا عرصههای مطالعاتی به معنای اخص پژوهش گسترانده خواهد شد. اگر این گسترده درست مدیریت نشود، آسیبهای زیادی وارد خواهد شد. این آسیبها ممکن است از چند زاویه باشد؛ ممکن است از زاویه و نوع نگاه کلان به پدیده عاشورا باشد.
ما در برخورد با بسیاری از پدیدهها و شخصیتها دچار افراط و تفریط هستیم و از این جهت، بسیار آسیب دیدهایم یعنی همان چیزی که در جامعه بر سر امیرالمومنین آمده که جمعی مفرطند و جمعی مفَرطند؛ جمعی علی را به ایمان نمیپذیرند و جمعی علی را معبود میانگارند لذا وقتی پدیده درست دیده نشود، تمام نقاط اصلی رتبه بعدی و بعدی آسیب میبیند.
* منظورتان این است که اصل قضیه را درست تشخیص نمیدهیم؟
وقتی اصل پدیده را درست و شاخصمند فهم نکنیم در بقیه گزارشها و تحلیلها نیز دچار مشکل میشویم. امام حسین (ع) و واقعه عاشورا هم از این نگاه افراطی و تفریطی رنج میبرد. پدیده عاشورا یک پدیده چند ضلعی است؛ یک منشور چند بعدی است. این پدیده باید با تمام ابعادش دیده شود. از حوزه بنیادهای نظری تا حوزه کارکردهای عملیاتی آن باید با همدیگر و درست دیده شود. متاسفانه گاهی بنیادهای نظری دیده نمیشود. عاشورا نمادهای بسیار متنوعی دارد؛ نمادهایی در حوزه اعتقاد، معرفت، انسانشناسی، خداشناسی و اعتقادات. عاشورا یک پرده نمایش درستی از توحید تا معاد است. عاشورا یک پهنه است که حوزه اعتقادی دینی را به خوبی نمایندگی میکند، همان سان که حوزه رفتاری و کنشی را. یعنی حوزه شریعت، اخلاق و منش را به خوبی نشان میدهد و عاشورا یک برساخته از یک اعتقاد و بینش درست، کنش درست و منش درست است. این را باید جامع دید تا ما از افراط درآییم. آن وقت نمادهایی که برای عاشورا تعریف میشود، باید نمادهای هر سه حوزه باشد و اگر میخواهیم عاشورا را درست ترسیم کنیم، باید همه نمادهای گویای این هویتهای سهگانه را در یک سهمبندی متعادل مبتنی بر عدل استوار کنیم.
* چرا بعد عملیاتی عاشورا بر وجه نظری آن سایه میافکند و کسانی که مفاهیم عاشورا را انتقال میدهند، غالبا از بیان شفاهی استفاده میکنند و آنهایی که در حوزه نظری کار میکنند، چندان به چشم نمیآیند؟ جامعه ما چه ویژگی دارد که باعث میشود نقل شفاهی گسترده و عملیاتی شود در حالی که حوزه نظری این طور نیست و پیوند عمیقی بین حوزه نظری و عملی وجود ندارد؟
این مسأله در حوزه نشر فرهنگ عاشورایی است؛ نه در حوزه نظر و مطالعه و فهم. نشر فرهنگ عاشورایی ابزارهای مختلفی دارد اعم از امور هنری بصری، حوزه گفتاری نوشتاری و از همه مهمتر حوزه رفتاریای که جامعه محب امام حسین باید نشان دهد که حسین اینگونه میزیست. ما اگر مدافع امام حسین هستیم باید به این نکته نگاه کنیم که تمام عاشورا بر اساس دو نکته اصلی توحید و عدالت بنیاد گذارده شده و همه نمادهای دیگر عاشورا یا به توحید در عرصه نظر باز میگردند یا به عدالت در عرصه عمل، منش و کنش؛ باید باور داشته باشیم که خدای عالم، خدای واحد عادل است و جهان بر اساس عدل استوار شده و عاشورا آمده تا همین دو مقوله را اجرا کند. اگر اینها را کنار هم بگذاریم، آن زمان وقتی فریاد یا حسین، فریاد عدالت در تمام ابعاد و زوایای هستی میشود، اما ما متاسفانه بر خلاف همان چیزی که در روایات هم هست معمولا داعی به زبان هستیم و البته این یک غنیمتی است و به معنای این نیست که ما از این سطح کار فرو بکاهیم. این بدان معناست که آن بعد دیگر باید تقویت شود و نحیف نماند. برای نحیف نماندن الزاما این نیست که این شعارها را کاهش دهیم بلکه به این معناست که در بعد دیگر هم خودمان را تقویت کنیم. اینکه ما یک ساختمانی را به گرمایش او اهتمام میکنیم و به سرمایش او اهتمام نکنیم به این معنا نیست که چون به سرمایش اهتمام نکردهایم گرمایش را رها کنیم و فقط به سرمایش بپردازیم. گرمایش و سرمایش ساختمان استاندارد باید متعادل باشد. لذا شعار زبانی عاشورا باید با شعار فرهنگی و عملی آن آمیخته شود تا این بحث سامان یابد.
* قبل از انقلاب اسلامی، کتاب (شهید جاوید) نوشته میشود و کتابهای دیگری حول آن نوشته میشود و شهید جاوید به عنوان نقطه عزیمت مباحث عاشورا پژوهی قرار میگیرد. چرا بعد از انقلاب چنین جنب وجوشی کمتر قابل مشاهده است؟
مطرح شدن شهید جاوید جهات متعددی داشته که بعضی از آنها مثبت و بعضی هم جای مناقشه جدی است. این اثر مشترکهایی دارد که صاحب نظران شیعی و منادی عدالت و آزادگی در آن عصر در این مفاهیم مشترکند. مفاهیمی همچون ظلمستیزی، عدالتخواهی، انقلابیگری و مانند آن. اما یک نقطه اختلاف در آن اثر وجود دارد که برمیگردد به یک مسأله کلامی به عنوان علم امام. جمع قابل توجهی از متفکران و متکلمان و عالمان دینی با رأی مولف در عرصه علم امام اختلاف نظر داشتند و مشهور اعتقاد کلامی شعیان هم با نظر نویسنده هم سو نیست و دیدگاه نویسنده در حوزه علم امام کاملا مورد تامل و نقد جدی است. جمع زیادی از ناقدان به این عرصه کار پرداختند. این کتاب از سوی دیگری هم مورد توجه قرار گرفت و آن اینکه این کتاب در فضای تفکر انقلابی در زمان شاه تالیف شد و نمایانگر نوعی از نگاه انقلابی ظلمستیز علیه نظام ستم شاهی بود. البته کار پیچیدهای رخ داد و دستگاه ستمشاهی متاسفانه توانست از این فضا استفاده کند و مسأله را به یک نگاه درون دینی بین تمام کسانی قرار داد که یک قدر مشترک داشتند و آن عبارت بود از: اعتقاد به کربلا به عنوان یک نهضت ظلمستیز و اینکه نظام حاکم خلاف آرمانهای عاشورایی در حرکت است. این کتاب مشترک تمام کسانی بود که یا مدافع شهید جاوید بودند یا مخالفش. نویسنده کتاب شخصیت معتقد به انقلاب و انقلابیگری و معتقد به اصلاح در نظام اجتماعی و مقابله بارژیم ستمشاهی بود، ولی به دلیل اختلاف نگاههای کلامی، به یک مسأله تبدیل شد.
غیر از این کتاب هم در عرصه عاشورا پژوهی کارهای خوبی شده است؛ چه قبل از کتاب شهید جاوید مثل کارهای شهید مطهری که هم عصرش بوده و چه پیش از آن که توسط دکتر آیتی انجام شده یا کارهایی که پس از این بزرگواران توسط مرحوم دکتر شهیدی انجام شده و همینطور کارهای ارزشمندی که همچنان ادامه دارد.
امروزه هم بخشی از عاشورا پژوهی به جامعه ارائه میشود ولی برخی از تالیفات به جامعه معرفی نمیشود، به دلیل اینکه جامعه ما از نمادهای عاشورا به یک سلسله نمادها، بیش از بقیه توجه کرده است. به تعبیر استاد محمدرضا حکیمی به نماد تشنگی و گریه بسیار توجه کردهایم، اما به دو نماد نماز به مثابه نشانه توحید و عدالت به مثابه نشانه عدالت کلان اجتماعی کمتر توجه کردهایم. همچنان که به نماد اخلاق و زیست زندگی مومنانه به عنوان سبک زندگی حسینی کمتر توجه کردهایم و تشنگی امام و یارانش و ستم فیزیکی علیه ایشان، ما را بیشتر تحت تاثیر قرار داده است. اشک بر گذشته بسیار ارزشمند است، اما ستمی که امروز بر جهان میگذرد نیز اشک ریختنی است. اگر جامعه هزار فریاد یا حسین بزند ولی شاخصهای آرمانی حسین را که زهد، اخلاص و دوری از ریا و زهدفروشی و تملق است را محقق نکند، به اهداف اصلی آن حماسه بزرگ نرسیدهایم. حسین میخواست من وارد عرصههای دیگری از زیست شوم و به دو ساحت زیست ارزشمند برسم. در گام نخست بر بام انسان بودن و در گام دوم بر بام انسان مومن و مسلمان شیعه بودن بایستم. ما نتوانستیم مفاهیم مشترک انسانی را که همه انسانها میتوانند ضمن گریستن بر مصیبت امام حسین، درک کنند را به خوبی تبیین کنیم تا انسان امروزی، با تأسی از حسین، بر ستمهای امروز نیز بشورد و بگرید.
* با توجه به مفاهیم مشترک انسانی که گفتید، آیا فرمایش امام حسین مبنی بر (اگر مسلمان نیستید آزاده باشید) را میتوانیم مبنایی برای همگرایی برای گسترش مفاهیم حسینی در بین غیر مسلمین و حتی غیر مومنین قرار دهیم؟
قطعا یک بعد از ابعاد حوزه نمادهای انسانی عاشورا همین است. عاشورا نمادها و شعارهای فرادینی و حتی فراتوحیدی دارد. یعنی مشرکان نیز در این شعارها مخاطبان حسین هستند؛ باور به کرامت انسانی، آزادی، حریت، حقوق انسان، راستی، پاکی و پاکدامنی. این مفاهیم اخلاقی، میان بشری است که امام حسین مکرر به اینها توجه کرده است. عدالت برای انسان که برخاسته از نگاه کرامت برای انسان است. به نظر امام انسان کریم عدالت دارد؛ اخلاق و معنویت و صدق و راستی دارد. او این را حق انسان میداند و درگیری او با هیئت حاکمه و نظام حاکمه که بر جامعه مسلط بوده، برای این است که چنین عناصری را ایجاد کند. لذا حرفهایی که فرموده، ضمن اینکه درون دینی بوده، اما برون دینی هم هستند و شعارهایی داده که جامعه بشری در آینده بتواند از این کار بزرگ استفاده کند.
این فرمایش که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید، یا این سخن که ستمپذیری از شأن یک انسان به دور است یعنی این نقیصهها حتما از یک انسان مومن، آن هم انسان مومنی که در سکوی امامت ایستاده حتما بهدور است. اینها مفاهیمی است که کاملا جهانی است. چند سال پیش، عصر عاشورا صداوسیما از یک نمایشگاهی که شیعیان به مناسبت عاشورا در نیویورک درست کرده بودند، گفتوگویی با یک خانم آمریکایی داشت و از او پرسید امروز شما چه فهمیدید؟ گفت: فهمیدم امام حسین یک مدافع حقوق بشر بوده است که در راه دفاع از حقوق بشر به بدترین وضع کشته شده است. این مفاهیم یک بخشی از مفاهیم عاشورایی است که کاملا بینالادیانی و بین بشری است؛ حوزه موحدان و غیر موحدان عالم را فرا میگیرد. در گام دوم امام حسین میگوید انسانی که این شاخصهای مشترک را دارد میتواند به سکوی بالاتری صعود کند و به سطح بالاتری از کمالات برسد و آن زندگی انسانی مومنانه است که مبتنی بر وحی است و میآموزد آنچه را انسان بهخودی خودش نمیآموزد. لذا گام نخستی که کف شاخصهای انسانیت است، شاخصهای جهانی و بینالمللی و بینادینی و بینا انسانی است و گام دوم، صعود به سوی زندگی مومنانه است.
* یک پژوهشگر برای جهانی شدن این پیام در تحقیقات خود باید چه مولفههایی را لحاظ کند؟
تحقیق یک بحث است و گزارش تحقیق یک بحث دیگر. در خود تحقیق بهنظرم دو سه نکتهای که گفتم مهم است. خود پدیده را آنچنان که هست به عنوان یک منظومه ایدهآل استاندارد در تحولآفرینی فردی و اجتماعی در عرصههای مختلف اعتقاد اخلاق و عمل ببینیم و با این نگاه سراغ پدیده برویم. اما در مقام بیان پدیده ضرورت دارد که قواعد بلاغت و حکمت در بیان را رعایت کنیم. ما با محدودیت مواجهیم؛ وقتی با محدودیت مواجهیم باید اصلیترین پیامهای خودمان را بگوییم. کارآمدترین پیامهای خود را به بهترین و قابل فهمترین زبان و بیان بگوییم. سخن گفتن در چارچوب فهم و درک و عقل مخاطبان جهان یک کلید است. پیامبران با مردمان به قدر عقولشان سخن گفتهاند؛ عقول، نه فقط شامل استعداد است، بلکه ظرفیتهای بشری که امکان فهم را برای بشر معاصر ایجاد میکند را نیز شامل است.
مادامی که زبان، فرهنگ، سلایق تمایلات، کششها، ارزشها و جاذبههای جهان معاصر را نشناسیم و نتوانیم با آنها سخن بگوییم، بهترین حرف را هم بزنیم، قابل تعقل برای جهان امروز نیست. جهان امروز حول مفاهیم ویژهای میچرخد که ترمهای بینالمللی است. مفاهیمی مثل حقوق اخلاق، معنویت، حقوق بشر، کرامت انسان، زندگی مسالمتآمیز، برخورداری برابر از امکانات، دموکراسی، بهرهوری مناسب از امکانات، حفظ محیط زیست، حقوق کودک، حقوق حیوانات و حقوق از این قبیل مفاهیم است. این مفاهیم ریشه در مفاهیم دینی ما دارند و مفاهیم دینی همان چیزی است که جان امام حسین برای آن فدا شده است. ما در تفسیر و تبیین برخی از این مفاهیم با دیگران اختلاف رأی داریم. ممکن است در حوزه مفهوم و شاخصهای مردمسالاری با دیگران گفتوگو داشته باشیم اما باید با همین مفاهیم با جهان سخن بگوییم. اگر میخواهیم عاشورا نیز در جهان تاثیر لازم را داشته باشد باید با همین نگاه به جهان معرفی شود. باید ذهن مخاطب را در نظر بگیریم، نگاه او را درنظر بگیریم و بعد از ظرفیتها استفاده کنیم و او را هدایت کنیم؛ میگویم هدایت و نه تطبیق عاشورا بر اذهان. هدایت این اذهان بر اساس همین چیزی که الان در ذهنشان میگذرد، با بهرهگیری از مفاهیم کلان و توانمندی که در عاشورا وجود دارد. این بهترین کاری است که شدنی است. هیچ کس نمیتواند بگوید که در جایی از عاشورا یکی از مفاهیم ارزشمند جهان امروز نقض شده است.
* چه کتابهایی استانداردهایی که به آن اشاره کردید را دارند؟
«گفتار عاشورا» و «حماسه عاشورا» از مرحوم دکتر محمد ابراهیم آیتی، «حماسه حسینی» شهید مطهری، «حسینبنعلی را بهتر بشناسیم» از آیتالله محمد یزدی و «پس از پنجاه سال» دکتر جعفر شهیدی کارهای ارزشمندی هستند. آثار سید مهدی شجاعی نیز برای نسل معاصر بسیار خواندنی خواهد بود. دو کتاب پرویز خرسندی که قبل از انقلاب هم نوشته با نامهای «حماسهای که ناسروده ماند» و «بازیگران دشت خون» آثار زیبایی هستند. به خصوص «مرثیهای که ناسروده ماند» یک اثر ادبی زیبا و مبتنی بر باورهای اعتقادی شیعی، مبتنی بر نگاه به امامت شیعی با تمام معنی دقیق کلامی است.
تکهای از این کتاب زیبا را برای شما میخوانم:
«… مرد تنها به سپاهی انبوه میزند و شط فریادها میخروشد و خونها فواره میکشد و انسانی لحظههای بی خبریشاش را در رود خون غسل میدهد و نمازی سواره میخواند و به خاک مینشیند. این پیکره مرد است بر محراب و این قطره قطره خون تطهیر است که میچکد.»
بسیار زیباست. من درسال 53 یا 54 این کتاب را خواندم و هر وقت به عاشورا نزدیک میشوم یاد و خاطره آن برایم زنده میشود و آن را میخوانم. ضمن اینکه ممکن است نقدهایی هم بر آن وارد باشد اما کاری است که در آن دوره که نوشته شده بر اساس کلام شیعی و اعتقاد به امامت شیعی و نگاه ولایتمدارانه عالمان شیعی نوشته شده است. به جد متاثر از اندیشه استاد محمدرضا حکیمی و استاد محمدتقی شریعتی است.
* سازمان نخبگان حوزه علمیه برای ابلاغ پیام و مفاهیم عاشورا از راه پژوهش یا هر راه دیگری، چه اقداماتی انجام داده است؟
به گمان من اگر سنجیده شود، جامعه نخبگانی حوزههای علمیه، در مقایسه با سایر بخشهای اجتماعی ایران و جامعه اسلامی سهم خودشان را به خوبی ایفا کردهاند. اما اگر ناظر به ظرفیت جامعه نخبگانی، ناظر به ظرفیت عاشورا و نیاز جامعه بشری نگاه کنیم، به نظر میرسد جامعه نخبگانی باید یک بازنگری کند و با یک رویکرد جدید و با نقشه راه جدیدی وارد تبیین و دفاع از حماسه عاشورا شود. جامعه نخبگانی حوزه علمیه در مقایسه با سایر طبقات و صنوف اگر بهتر نبوده، همطراز بوده است، اما ظرفیت عاشورا و تکلیفی که ما داریم ظرفیت بسیار بالاتری است و نیازمند این است که آسیبشناسی کند و ظرفیتهای عاشورا را به دقت بشناسد و ظرفیتهای معطل مانده آن را به درستی باز شناسد و آن را به بهترین بیان و بر اساس قواعد بلاغت ارائه کند.
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود.